در این رمان کمنظیر ما با جهانی روبرو میشویم که یکسره در هالهای از دعاوی راست و دروغ که اثبات هیچکدام برایمان میسر نیست پوشیده شده. هویت آدمها از زبان کسانی بیان میشود که ما خودشان را نمیشناسیم و نمیدانیم آیا حتی آنچه درباره خود میگویند راست است یا نه. از سوی دیگر سرنوشت شخصیتها به این بسته است که خواهناخواه آنچه را که میشنوند باور کنند زیرا جز صدایی که از جایی ناشناخته و از دهانی ناشناخته میشنوند هیچ پناهی و راهنمایی در این دنیای آکنده از دشمن ندارند. جدا از این در این کتاب صدا یا صداهایی هست که خواننده بی آنکه خود بخواهد ناچار است آنها را بشنود و به آنها اعتماد کند و گرنه قادر به پیش رفتن در داستان نیست.