دکتر لوئیس کرید به همراه خانودهاش به خانهای در خارج از شهر نقل مکان میکند. در همسایگی این خانه، جود کرندال زندگی میکند که رابطه دوستی نزدیکی با لوئیس برقرار میکند. کمی دورتر از این خانه، قبرستانی وجود دارد که نام آن، بر اثر اشتباه املایی بچهها، غبرستان حیوانات خانگی گذاشته شده است. بچههای آن منطقه حیوانات خانوادگی خود را در این قبرستان دفن میکنند. در روز جشن شکرگزاری، زمانی که خانواده لوئیس در شیکاگو هستند، گربه آیلی، دختر لوئیس در جاده کنار خانه تصادف میکند. جود، لویس را همراه خود به قبرستانی عجیب در پشت غبرستان حیوانات خانگی میبرد تا گربه را در آنجا به خاک بسپارد. روز بعد، گربه به خانه باز میگردد... زنده است. اما انگار چیزی مرده درونش وجود دارد... بوی مرگ میدهد. اتفاقات ترسناک دیگری هم در راه است. دخالت در کار مرگ عواقبی دارد...