رمان ایرانی

گرمای ظهر تابستان آزاردهنده بود. با وجود این محکم چادرش را به خود پیچید و رویش را محکم‌تر از قبل گرفت. هرچند که نفس کشیدن برایش دشوار می‌شد، اما چاره‌ای نداشت. صدای قدم‌ها نزدیک‌تر و نزدیک‌تر می‌شد. در کمرکش کوچه ناگهان دست سنگینی او را از پشت در آغوش کشید. هول برش داشت و بی‌اختیار جیغ کشید...

البرز
9789644427930
۱۳۹۱
۴۳۴ صفحه
۵۴۸۵ مشاهده
۰ نقل قول
صفحه نویسنده سیمین شیردل
۱۴ رمان Simin Shirdel
دیگر رمان‌های سیمین شیردل
خوش هوندی لیلی
خوش هوندی لیلی کاش می‌شد از خاطرات آن شب کذایی گذر کنم. مگر می‌شد بدون عبور از دیروز به امروز رسید؟ باید از آن شب می‌گذشتم تا به فردا برسم. شاید بتوانم به صراحت بگویم سرنوشت من از همان شب رقم خورد. همان شبی که قرار بود در جشن فارغ‌التحصیلی دوستم داشتم شرکت کنم. یک شب برای هزار شب کافی بود. یک شب ...
همین حوالی
همین حوالی شقایق بس کن اینقدر با موهات ور نرو، والله قشنگی، نمی‌بینی دست تنهام به جای این کارا بیا یه کم کمکم کن. با صدای بلند گفتم: مامان تا موهام درست نشه نمی‌تونم کمکتون کنم. آبروم می‌ره. مگه خواستگار می‌خواد بیاد؟ یه وقت دیدین یکی خواستگارم شد. ای دختر شیطون، امان از اون زبونت.
3 ایکس‌لارژ
3 ایکس‌لارژ با خوشحالی گفتم: «نظرش در مورد ازدواج من چیه؟ » «میگه خیلی خوبه، هرشب بره مترو، من ایستگاه آخر منتظرشم.» «وای نه مامان... نمی‌خوام کسی منتظرم باشه... از خیر شوهر پیدا کردن تو مترو گذشتم.» «بابابزرگ از دستت ناراحت شد. میگه ناشکر نباش. ایستگاه آخر جای بدی نیست از جهنمی که ما توش هستیم خیلی خیلی بهتره.»
امشب
امشب امشب را فراموش نکن. شبی که در رویای هرکس می تواند باشد. رویای نزدیک در بستر خواب‌آلود شب. بستر عشق جایی روی ابرهاست به همان نرمی. به همان سخاوت. در سکوت و تاریکی شب رمزی نهفته است. شب آویز اتاقت غوغایی از ستارگان است و ماه مهمان دل عاشق است.
مشاهده تمام رمان های سیمین شیردل
مجموعه‌ها