رمان ایرانی

قصه من و او

از یکی دو روز قبل زنی با دفتر کار و تلفن همراهم تماس گرفت.بعد از تعریف و تمجید از من و کتاب‌هایم که منتشر شده بود خودش را همسر فلان استاد دانشگاه معرفی کرد که دستی به قلم داشت و حاصل نوشته‌های شوهرش مورد توجه کسانی است که اهل مطالعه و قلم وکتاب هستند.بدوت اینکه به ذهنم فشار بیارم استاد نویسنده را شناختم و خیلی زود تقاضایش را پذیرفتم تا او را در دفتر کارم ملاقات کنم .خانم شوهر از دست داده بعد از مقدمه‌ای هرچند کوتاه،از خودش،زندگی‌اش،پسر و دختر همسر اول شوهرش،و اینکه او را کشتند،و چرا کشتند اوراقی به من داد و گفت ((او قصد داشت زندگی پر فراز و نشیب خودش را بنویسد که متآسفانه عمرش به سر آمد،اگر ممکن است شما از روی این نوشته‌ها آرزوی او را بر آورید)) از آنجایی که ما نویسندگان تشنه این‌گونه خاطرات واقعی هستیم ،با کمال میل پذیرفتم و بعد از مطالعه و چندین بار ملاقات با آدم‌های که چهار چوب قصه را تشکیل می‌دادند این داستان را نوشتم و به حکم وصیت استاد نامش را ‹‹قصه من و او›› گذاشتم.

اوحدی
9786006544021
۱۳۹۱
۵۳۶ صفحه
۹۲۷ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های حسن کریم‌پور
من محکوم می‌کنم
من محکوم می‌کنم
نامه‌های پراکنده
نامه‌های پراکنده نامه‌های پراکنده که درد دل‌های اجتماعی زنی به شوهر سابقش، جوانی از گوشه زندان، و پدری به نوه‌اش است. به اضافه داستانی مرتبط به‌نام بیگانه‌ای در خانه خود.
باغ مارشال 4
باغ مارشال 4 گفتم: زندگی هم یک قمار است که دائما برد و باخت برقرار است، یکی می‌برد، یکی می‌بازد، یکی خسته می‌شود میدان را به حریفان پر استقامت و خستگی ناپذیر واگذار می‌کند. اما به قول شاعره فروغ فرخ‌زاد: هیچ صیادی از جوی حقیری که به گودال می‌ریزد، هرگز مرواریدی صید نخواهد کرد.
خانه روبرو
خانه روبرو بیشتر مردها در نخستین دیدار با زن یا دختری، دلداده زیبایی ظاهری او می‌شوند و به جمال معنوی‌شان توجه‌ای ندارند. این حقیقت قابل انکار نیست. بندرت مردی پیدا می‌شود که زن را از نظر جمال باطنی دوست بدارد و اگر برحسب تصادف به چنین کاری اقدام کرد، بی‌شک روزی پشیمان می‌شود و یا نگاهش دنبال این و آن است.
از دیاری به دیار دیگر
از دیاری به دیار دیگر از دیاری به دیار دیگر رفتن، سعادت و خوشبختی به دنبال ندارد بلکه آن‌ها سرگردانی هستند گم‌شده در دیار غربت. امروز غروب که آخرین سطرهای سرگذشتم را می‌نویسم از پنجره آپارتمان ناتان تماشاگر رودخانه تایمز هستم که مانند ماری خوش خط و خال به دور خودش می‌پیچید و می گوید: هر کجا هستید باشید آسمان مال شماست پنجره، فکر، هوا، ...
مشاهده تمام رمان های حسن کریم‌پور
مجموعه‌ها