رمان ایرانی

باغ مارشال 2

با این که در کنار ناهید زندگی آرومی دارم. با این که این زن چنان خوش طینت و نظر بلنده که با آوردن اسم تو به خونه‌مون. گذشته و حال و آینده‌ام رو به هم‌ گره زده، گرهی که حتی با دندون هم باز نمی‌شه؛ با این که از مال و منال دنیا بی‌نیازم و از موقعیت اجتماعی خوبی برخوردارم؛ با این که هر چیزی که برای مردم آرزوست، برای من آرزویی برآورده شده نیست و با وجود برخورداری از خونة خوب. زن خوب، مرکب خوب، شهر خوب و خویشاوندان خوب، آرزو داشتم که ای کاش تو اسیر وسوسة شیطان نشده بودی. دلم می‌خواست در کنار تو و با بچه‌های قد و نیم قد تو زندگی می‌کردم. من ناهید رو خیلی دوست دارم، ولی خاطرة تو رو هرگز از یاد نمی‌برم؛ چون که هنوز عاشقت هستم؛ چرا که به قول سهراب: "کار ما نیست شناسایی راز گل سرخ، کار ما شاید این است که در افسون گل سرخ شناور باشیم."

اوحدی
9789646376700
۱۳۹۰
۵۰۴ صفحه
۱۲۴۱ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های حسن کریم‌پور
وسوسه‌های خانه مادر بزرگ
وسوسه‌های خانه مادر بزرگ فرهاد پرسید: اون چی؟ نسبت به تو همون احساس قبلی رو داره؟ گفتم: چند دقیقه‌ای که برام حرف می‌زد، از چهره‌اش استنباط کردم که هنوز دوستم داره و از اینکه در آن راه قدم برداشته، پشیمونه. گفت: اگه خوب دقت کنی، خیلی جالبه. معشوق زندانی عاشق. سوژه‌اش برای فیلم یا کتاب حرف نداره. گفتم: رنجی که هر دو می‌بریم چی؟ داریم می‌سوزیم ...
خیال عشق
خیال عشق
خوابی در هیاهو
خوابی در هیاهو
گردی روی آینه
گردی روی آینه محسوس‌ترین چیزی که از مقابل چشمانم دور نمی‌شود و دورترین افق خاطراتم‌، در میان ابرهای تیره و مبهمی که طوفان زمان و بادهای حوادث به سرعت گاه تاریک و گاهی روشن، زمانی دور و ناپدید می‌گردد چهره محزون و نگاه‌های غمگین مادرم است که وقت و بی‌وقت به علامت تاسف سر تکان می‌داد و می‌گفت: -((تا کی می‌خواهی زانوی غم ...
رها
رها
مشاهده تمام رمان های حسن کریم‌پور
مجموعه‌ها