مجموعه داستان خارجی

بهترین داستان‌های جهان 2 (قرن 19 و 20 دوران طلایی) مجموعه داستان

در اواخر قرن نوزدهم داستان کوتاه به صورت نوع ادبی مهمی درآمد و بخش با اهمیت صدها مجله‌ای شمرده می‌شد که در اروپا و آمریکای شمالی انتشار می‌یافت. این مجله‌ها منحصرا به چاپ داستان کوتاه و سریال‌های رمانتیک‌گونه و غیرواقعی که همه انباشته از ماجراجویی، شور و هیجان وصف‌ناپذیر، زنان زیبا و مردان آرمانی بود، می‌پرداختند...

9786009290420
۱۳۹۱
۶۰۸ صفحه
۱۰۴۵ مشاهده
۰ نقل قول
جمعی از نویسندگان
صفحه نویسنده جمعی از نویسندگان
۲۸۸ رمان ...
دیگر رمان‌های جمعی از نویسندگان
داستان‌های کوتاه از ادبیات جهان
داستان‌های کوتاه از ادبیات جهان ناگهان مرد از همان‌جا که نشسته بود گفت: به نظر نمی‌رسد که قصه‌گوی موفقی باشید. عمه بعد از این حمله لفظی غیرمنتظره حالت تدافعی به خود گرفت و با لحنی جدی گفت: خیلی سخت است قصه‌ای به بچه‌ها بگوییم که هم آن را بفهمند و هم دوست داشته باشند. مرد گفت: من با شما موفق نیستم. عمه با حاضر جوابی ...
رویای ارواح
رویای ارواح روزگاری دو نفر کارمند دولت بودند، هر دو کله‌پوک. یک روز ناگهان خود را در جزیره‌ای متروک دیدند گویی با قالیچه پرنده به آن جزیره فرستاده شده بودند. تمام سال‌های عمرشان را در یک اداره دولتی و در بایگانی گذرانده بودند؛ آنجا به دنیا آمدند، بزرگ شده و پیر شدند و در نتیجه کوچک‌ترین تصوری از فضای خارج از اداره ...
روی پاشنه‌های بلند (داستان‌های عاشقانه از زنان جهان)
روی پاشنه‌های بلند (داستان‌های عاشقانه از زنان جهان) این کتاب شامل داستان‌هایی از زنان جهان است. کاترین منسفیلد، پنه‌لوپ مورتیمر، مری شلی، مارگارت آت‌وو، ویرجینیا ولف و ...، همگی زنانی قصه‌نویس و قصه‌نویسانی برجسته‌اند. زنانی که می‌دانند چه بگویند و چگونه بگویند. این مجموعه دریچه‌ای به خلوت زنان قصه‌گوی جهان است، زنانی که از ترس، حسرت، آرزو، مرگ و رویاهای بربادرفتة خود می‌گویند و زنانی که هنوز امیدوارند.
بعضی زن‌ها
بعضی زن‌ها آرچي مك‌لاورتي صدايي براي آواز داشت كه هركس يك‌بار مي‌شنيد هرگز فراموش نمي‌كرد. صدايي صاف و محكم. كلمه‌ها را نيمي فرياد و نيمي آواز ادا مي‌كرد. آواز محزون و يكنواخت و بي‌پيرايه‌اش، چيزهايي را بيان مي‌كرد نگفتني، واضح و شمرده. از رز هم با آواز خواستگاري كرد، برايش خواند: «هرگز زن يك جوان بي خاصيت نشو.»...
هنر قصه
هنر قصه نیافتم! نیافتم! فریاد می‌زنم دوستانم کجایید؟ من به «آن‌ چیز» نیازمندم. پس، به عیادت کسانی که نمی‌شناسم می‌روم. اکنون می‌توان به آنچه در گذشته گذشته و آنچه بر زمین از موسیقی در من سیلان دارد سراپا عریان بایستم. نمی‌هراسم! هراس! تو بعدی از زندگی من بودی که هم اندازه نیاز و کوچکی در دوره‌ای آدم را فتح می‌کرد. حتی پرتویی ...
مشاهده تمام رمان های جمعی از نویسندگان
مجموعه‌ها