رمان خارجی

کاکا سیاه کشتی نارسیسوس

کنراد در رمان کاکا سیاه جمعی از جاشویان و فرماندهانشان در معرض شوم ترین پدیده دریایی ،که طوفانی طولانی و بسیار قدرتمند است قرار می‌دهد و واکنش‌های آن را تحلیل می‌کند.کم تر رمانی است که در آن چنین بخش قابل توجهی به حوادث طبیعی و واکنش‌های جسورانه و قهرمانانه شخصیت‌ها اختصاص یافته باشد.اما این رمان به هیچ وجه رمان حادثه‌ای نیست و در آن از طوفان و آشفتگی دریا ففط به عنوان پیش رمینه‌ای برای درک شخصیت انسان و تحلیل مضامین اخلاقی و انسانی بهره گرفته شده است.

سهیل سمی
ققنوس
9786002780119
۱۳۹۱
۲۰۰ صفحه
۱۰۹۲ مشاهده
۰ نقل قول
جوزف کنراد
صفحه نویسنده جوزف کنراد
۱۴ رمان ژوزف کنراد با نام «تئودور کنراد نالچ کورزینوسکی» در سال ۱۸۵۷ در پادولیای اوکراین متولد شد، دشتی حاصلخیز بین لهستان و روسیه که زمانی بخشی از خاک لهستان بود و بعد جزو روسیه شد. این منطقه از ملیت‌های مختلفی تشکیل شده بود که چهار مذهب و جهار زبان و چندین طبقهٔ اجتماعی داشتند. آن بخشی که ساکنینش به زبان لهستانی حرف می‌زدند، و خانوادهٔ کنراد هم از آن‌ها بود، آبا و اجدادی از طبقهٔ سلاچتا بودند که طبقه‌ای پایین‌تر از اریستوکرات‌ها ...
دیگر رمان‌های جوزف کنراد
از چشم غربی
از چشم غربی
توفان
توفان درون‌مایه کتاب حاضر، حاصل رویداد یکی از سفرهای کنراد در دریای چین است و در توصیف صحنه‌های گوناگونی که در این توفان با آن روبرو شده، چنان استادی و مهارتی به خرج داده که آندره ژید را بر آن داشته، آن را به فرانسه برگرداند. جالب این‌جاست که کنراد ناخدا و دستیارش را با دو شخصیت متضاد انتخاب کرده، یکی آرام ...
جوانی
جوانی 5 مرد به دور میز ماهونی نشسته‌اند، هنگام گرم شدن زبان‌هایشان به جنبش در می‌آید و هر یک داستانی از دوران جوانی خویش را روایت می‌کنند؛ سفری عجیب با کشتی نفرین شده جودی. ملهم از تجربه سفر دریایی خود کنراد، جوانی حکایت گیرایی درباره پیش‌گویی‌های بد، گذر زمان و شکل‌گیری شخصیت انسانی است.
رهایی
رهایی رهایی داستان زیبایی است که رویدادهای تلخ و شیرین آن تاثیری شگرف بر قلب‌ها می‌گذارد و خاطره آن، ماه‌ها و سال‌ها پس از پایان متن، باقی می‌ماند.بنابرانی، برای دوست‌داران آثار کلاسیک، بهترین فرصت برای دست‌رسی به یکی از شاهکارهای ادبی جهان، به دست آمده است.
فریای 7 جزیره
فریای 7 جزیره کشتی بازرگانی بونیتو نرم نرمان بر پهنه دلگیر کرانه‌های پوشیده از درخت و بر مصب نقره‌ای رودخانه‌ای بزرگ پدیدار شد. نسیمی که می‌باست به حرکت بیندازدش حتا نمی‌توانست شعله مشعلی را پرپر کند. کشتی از پشت پرده‌ای از انبوه برگ‌های ساکن نمایان شد، ساکت و سحرآمیز، چون شبحی سفید و نهانی آهسته پیش می‌رفت. جاسپر آرنج تکیه داده به دکل ...
مشاهده تمام رمان های جوزف کنراد
مجموعه‌ها