تونینو آهسته گفت:«و حالا من هم مواد پخش میکنم.» او برای نخستین بار به این فکر میکرد که پدرش به خاطر دفاع از فرزندان دیگر مرده است و معلوم نیست اگر میفهمید فرزند خودش هم عاقبت وارد این کار شده است، چه میکرد.
سقوط و داستانهای دیگر از نویسندگان اسپانیا
داستانهای کوتاهی که در این دفتر گنجانده شدهاند آثاری از نویسندگانی با روحیهها و سلیقههای متفاوت هستند: اگر آلارکون قصهای نه بیگانه با مطایبه مینویسد، گوستابو آدولفو بکر، اثری که بین واقعیت و غیر واقعیت در نوسان است و فضایی از موسیقی پریوار شگرف میآفریند عرضه میکند؛ اگر امیلیا پاردو باثان و کلارین و ناتورالیسم توجه دارند، گونثالث از طنز ...
طرف تاریکی
ترس همواره به فاصله یک گام جلوتر راه میرود، حضور سایهوار مرگ است پشت سر آدمی. با این داستانها، به قلمرویی ناشناخته و تاریک گام میگذاریم که در آن، مرزهای مرگ و زندگی درهم تنیده است. ضربالمثلی انگلیسی میگوید: هیچ فرد مردهای نمیتواند داستان تعریف کند. پس راوی، همان کسی است که زنده از دل ترس بیرون آمده است.
من حالا ...
روی پاشنههای بلند (داستانهای عاشقانه از زنان جهان)
این کتاب شامل داستانهایی از زنان جهان است. کاترین منسفیلد، پنهلوپ مورتیمر، مری شلی، مارگارت آتوو، ویرجینیا ولف و ...، همگی زنانی قصهنویس و قصهنویسانی برجستهاند. زنانی که میدانند چه بگویند و چگونه بگویند. این مجموعه دریچهای به خلوت زنان قصهگوی جهان است، زنانی که از ترس، حسرت، آرزو، مرگ و رویاهای بربادرفتة خود میگویند و زنانی که هنوز امیدوارند.
نخل و غبار
هیچکس نمیداند که شبها میآید. از همین گوشه باز پرده، تکان میخورد و بعد همهجا روشن میشود. تنم گر میگیرد. میلرزم و یواشکی چشم می چرخانم که گمش نکنم. انگار عادتمان شده که او یکهو بیاید و من در سکوت دنبالش راه بیفتم...
بعضی زنها
آرچي مكلاورتي صدايي براي آواز داشت كه هركس يكبار ميشنيد هرگز فراموش نميكرد. صدايي صاف و محكم. كلمهها را نيمي فرياد و نيمي آواز ادا ميكرد. آواز محزون و يكنواخت و بيپيرايهاش، چيزهايي را بيان ميكرد نگفتني، واضح و شمرده. از رز هم با آواز خواستگاري كرد، برايش خواند: «هرگز زن يك جوان بي خاصيت نشو.»...