تونینو آهسته گفت:«و حالا من هم مواد پخش میکنم.» او برای نخستین بار به این فکر میکرد که پدرش به خاطر دفاع از فرزندان دیگر مرده است و معلوم نیست اگر میفهمید فرزند خودش هم عاقبت وارد این کار شده است، چه میکرد.
سالم زیبا و لطیف
اگر یکی بیاید موهای دستش را بتراشد، یقین دارم میتواند چند قلممو بسازد. شاید برحسب اتفاق قلممو بیفتد دست نقاش هنرمندی از سردرد، طرحی تاریخی بیندازد روی بوم. عکس آدم گمنامی یا هر چیز دیگری که ممکن است مقدس باشد.
خانه روبهرویی
جوکی وقتی از پنجرهاش بیرون را نگاه کرد، لرزه به تنش افتاد. خانه روبهرویی آن طرف خیابان را زن بیحیایی گرفته بود. پاسی از شب گذشته، مردها میآمدند و در خانه را میزدند، اگر جشن و تعطیلات بود، بعدازظهرها هم پیداشان میشد. گاهی روی ایوان خانهاش لم میدادند، سیگار میکشیدند، توتون میجویدند و توی گنداب رو تف میانداختند. هر فسق ...
مارپیچ
زبان
فارسی
...
فندقشکن (کتابهای طلایی 4)
در بیشتر داستانهای این مجموعه، که به قلم نویسندگان بزرگ نوشته شدهاند، مطالب آموزندهای درباره زندگی وجود دارد و به همین سبب این گونه داستانها هرگز نمیمیرند. داستان برای بچهها نوشته بیجانی نیست؛ در خیال بچهها جان میگیرد و با آنها زندگی میکند. امید است خواندن این داستانها با بچهها گستره دید و بلندپروازی و شجاعت ببخشد و یاس و ...
فراموشی (مجموعه 29 داستان بسیار کوتاه از نویسندگان معاصر آمریکا)
مجموعه داستانهایی را که در دست دارید از نوع داستانهای بسیار کوتاه هستند که در سالهای اخیر در ایالات متحده آمریکا خود ژانر ادبی مستقلی را تشکیل داده، به طوری که پرفروشترین چاپها و نشرهای سالهای اخیر آمریکا عمدتا از همین ژانر بوده است.