مجموعه داستان خارجی

و موسی گریه کرد ( مجموعه داستان)

پیدا کردن اداره مهاجرین بومی در آن شهر بزرگ برای موسی کار آسانی نبود، ولی سرانجام موفق شد خسته و گرسنه با پاهایی دردناک خود را به آنجا برساند. وقتی در برابر میز مرد سفیدپوستی که پشت روزنامه‌ای مخفی شده بود ایستاد، قدرت آن را نداشت که حرف بزند. سرانجام مرد سفیدپوست روزنامه را پایین آورد و با نفرت نگاهی به او انداخت. - چه می‌خواهی سیاه؟

سروش
9789641200574
۱۳۹۰
۱۵۲ صفحه
۹۰۹ مشاهده
۰ نقل قول
جمعی از نویسندگان
صفحه نویسنده جمعی از نویسندگان
۲۸۸ رمان ...
دیگر رمان‌های جمعی از نویسندگان
قصه‌های جنگ
قصه‌های جنگ مجموعه 12 داستان کوتاه از مطرح‌ترین نویسندگان کودک و نوجوان. همه این داستان‌ها در اولین سال‌های جنگ نوشته شده‌اند، حدود سال‌های 60 تا 64 و هر کدام تصویری است از آنچه که، در آن سال‌ها جریان داشت. تصاویری از سرتاسر ایران در خانه‌ها، مدرسه‌ها، شهرها و روستاها.
بعضی زن‌ها
بعضی زن‌ها آرچي مك‌لاورتي صدايي براي آواز داشت كه هركس يك‌بار مي‌شنيد هرگز فراموش نمي‌كرد. صدايي صاف و محكم. كلمه‌ها را نيمي فرياد و نيمي آواز ادا مي‌كرد. آواز محزون و يكنواخت و بي‌پيرايه‌اش، چيزهايي را بيان مي‌كرد نگفتني، واضح و شمرده. از رز هم با آواز خواستگاري كرد، برايش خواند: «هرگز زن يك جوان بي خاصيت نشو.»...
بانوی بهشتی
بانوی بهشتی خواننده‌ی جوان و عزیزم، تو باید بدانی که من از سال‌های جنگ و اشغال کشورمان نفرتی عمیق دارم؛ زمانه‌ای که به جای کتاب و قلم، تپانچه و نارنجک در دست‌هامان می‌چپاند و به‌جای این‌که به ما راه زیستن را بیاموزد، امر به مردن می‌کرد...
داستان‌های برگزیده 1 (4 جلدی) مجموعه داستان
داستان‌های برگزیده 1 (4 جلدی) مجموعه داستان یک مرتبه به یاد دارم که زیر آب صدای یک خش‌خش به گوش ما رسید. ما حیرت می‌کردیم آن صدا ناشی از چیست تا این که از زیر آب بیرون آمدیم و دیدیم که رشته‌های یک مین به برج زیردریائی ما چسبیده است. آن موقع دوره‌ای بود که متفقین در دریا به جای ماسوره چاشنی عادی، یک رشته مفتول به ...
خانه رو‌به‌رویی
خانه رو‌به‌رویی جوکی وقتی از پنجره‌اش بیرون را نگاه کرد، لرزه به تنش افتاد. خانه رو‌به‌رویی آن طرف خیابان را زن بی‌حیایی گرفته بود. پاسی از شب گذشته، مردها می‌آمدند و در خانه را می‌زدند، اگر جشن و تعطیلات بود، بعدازظهرها هم پیداشان می‌شد. گاهی روی ایوان خانه‌‌اش لم می‌دادند، سیگار می‌کشیدند، توتون می‌جویدند و توی گنداب‌ رو تف می‌انداختند. هر فسق ...
مشاهده تمام رمان های جمعی از نویسندگان
مجموعه‌ها