این کتاب، کار جمعی از نویسندگان و تصویرگران کشور فرانسه است که به وسیله خانم خدیجه بهشتی برای کودکان پیشدبستان و اول و دوم دبستان به فارسی برگردان شده است.
کتاب در برگیرنده مجموعهای از قصههای کوتاه و خواندنی و شاد برای بچههاست.
خانه روبهرویی
جوکی وقتی از پنجرهاش بیرون را نگاه کرد، لرزه به تنش افتاد. خانه روبهرویی آن طرف خیابان را زن بیحیایی گرفته بود. پاسی از شب گذشته، مردها میآمدند و در خانه را میزدند، اگر جشن و تعطیلات بود، بعدازظهرها هم پیداشان میشد. گاهی روی ایوان خانهاش لم میدادند، سیگار میکشیدند، توتون میجویدند و توی گنداب رو تف میانداختند. هر فسق ...
وقتی که شهر خفته است
«رز آ”جا دفن شده -شده بود- موشهای درشتی که آن حوالی پرسه میزنند احتمالا اندکی بعد از دفن، جسدش را کاملا جویده و خوردهاند. البته فکر کردن به این موضوع حس خوبی ندارد اما حقیقت دارد؛ موشها دندانهای تیز و بزرگی دارند راحت میتوانند یک تابوت چوبی را بجوند و داخلش شوند مگر این که استطاعت داشته باشید برای عزیز ...
بعضی زنها
آرچي مكلاورتي صدايي براي آواز داشت كه هركس يكبار ميشنيد هرگز فراموش نميكرد. صدايي صاف و محكم. كلمهها را نيمي فرياد و نيمي آواز ادا ميكرد. آواز محزون و يكنواخت و بيپيرايهاش، چيزهايي را بيان ميكرد نگفتني، واضح و شمرده. از رز هم با آواز خواستگاري كرد، برايش خواند: «هرگز زن يك جوان بي خاصيت نشو.»...
دیدار
مجموعه حاضر منتخبی است از 20 داستان کوتاه نویسندگان ترکیه. داستانها از نویسندگان متعلق به دورههای مختلف ادبی ترکیه انتخاب شدهاند تا خواننده علاقهمند با خواندن داستانها شناخت نسبتا جامعی از داستاننویسی امروز ترکیه به دست آورد. وجه مشترک داستانها، نگاه خاص نویسندگانشان به شرق و سنتهای بکر و لزوم بازگشت به خویشتن است.
100 (100 داستان ک...
روزی روزگاری، مردی در باغش چندین درخت انار داشت و سالها به هنگام پاییز انارهایش را در سینیهای نقرهای، بیرون باغش میگذاشت و بر سینیها علامتهایی گذاشته بود که رویشان نوشته بود: یکی بردارید، نوش جانتان. اما مردم میگذشتند و هیچکس از میوهها بر نمیداشت!
مرد فکری کرد و سال بعد هنگام پاییز دیگر انارها را بر سینیهای نقره نگذاشت، اما ...