بیآنکه امید داشته باشد کسی از آن سو صدایش را بشنود، در گوش بیسیم زمزمه کرد: «عراقیها آمدند، الان درست در ده متری من هستند. در روشنایی منور آنها را به وضوح میبینم. آنها هم میتوانند مرا ببینند ولی هنوز ندیدهاید. یکیشان به این سمت میآید...» با ناباوری از بیسیم شنید: «کشف صحبت نکن سعید، با کد صحبت کن!»