رمان ایرانی

پیانوی زندگی

ـ خواهش می‌کنم حرف از علاقه نزن! بعد از اون همه ماجرای عاشقانه‌ای که طرفدارهای عزیزت هر لحظه با تماس وقت و بی‌وقت با خونه و تلفن همراهت داشتند، دیگه نمی‌خوام حرفی از علاقه و مهر و محبت بشنوم. همه چی بین ما تموم شده! الان هم تا تولد بچه باهات موندم، نه چیز دیگه!

9786009411917
۱۳۹۲
۵۲۰ صفحه
۲۹۲ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های زینب جباری
عشق و 1 غرور
عشق و 1 غرور آن روز پس از صرف صبحانه با بوسیدن عزیز جون راهی دانشگاه شدم. چون اولین روز ورودم به این محیط بود بیشتر جنبه آشنایی با دانشجویان هم‌کلاس و استادان را به همراه داشت. در کلاس 1 ردیف دختران جوان و ردیف دیگر پسرها نشسته بودند. ابتدا در جمع پسرها معذب بودم چون تا کنون با جنس مذکر هم‌کلاس نبودم از ...
فرار از احساس
فرار از احساس با لبخند پیشنهادش را پذیرفتم. طبق رسمی که در روستایمان رواج داشت. طبق‌هایی از گل و میوه و شیرینی و البته نقل و آجیل و هدایایی از عروس و داماد را با سینی‌هایی پهن که با ساتن سفید تزئین شده بود، چند تن از دختران جوان در محوطه جشن بر سر گرفته و آن را دور مهمانان می‌گرداندند و در ...
مشاهده تمام رمان های زینب جباری
مجموعه‌ها