رمان نوجوان

از من نخواهید لبخند بزنم

(Dont make me smile)

طلاق. من هیچ وقت این کلمه را درست نفهمیده بودم فکر می‌کردم مثل مرگ از آن کلمه‌هایی است که می‌دانی برای خیلی از آدم‌ها پیش می‌آید. اما تا وقتی دور و بر خودت پیش نیامده توجهی به آن نمی‌کنی.

ماهی
9789642090761
۱۳۹۳
۱۱۲ صفحه
۴۷۸ مشاهده
۰ نقل قول
باربارا پارک
صفحه نویسنده باربارا پارک
۴ رمان در ۲۱ آوریل ۱۹۴۷ در ایلات نیوجرسی ایالات متحده امریکا به دنیا آمد.پدرش یک بازرگان بود.در سال ۱۹۶۵ به کالج رایدر رفت ۲ سال بعد فوق دیپلم گرفت .در سال ۱۹۶۷ به دانشگاه آلاباما رفت در سال ۱۹۶۹ از آنجا فارغ التحصیل شد.در همان سال با شخصی به نام ریچارد ای پارک ازدواج کرد.وی هم اکنون در شهر فونیکس ایالت آریزونا زندگی میکند.او دو پسر به نامهای استیون و دیوید دارد.
دیگر رمان‌های باربارا پارک
عملیات دک کردن کپک
عملیات دک کردن کپک تا جایی که یادم مانده هیچ‌وقت از برادرم خوشم نمی‌آمد. هیچ‌وقت. کار احمقانه‌ای است که بخواهم جور دیگری وانمود کنم... در واقع رابرت هر بلایی که بتوانید فکرش را بکنید بر سر من آورده اما هر کس بالاخره یک روز کاسه صبرش سرریز می‌کند و وقتی تحملش تمام شد، آستین بالا می‌زند و دست به کار می‌شود. همان کاری که من با ...
ازدواج مادرم و بدبختی‌های دیگر
ازدواج مادرم و بدبختی‌های دیگر نا را توی لغت‌نامه پیدا کردم نه آنی که معنی‌اش توان و قدرت است معنی آن نا یی را پیدا کردم که وقتی مادرتان دوباره ازدواج می‌کند به اول اسم پدر و خواهر و برادر جدیدتان می‌چسبد.
میک هارته این‌جا بود
میک هارته این‌جا بود من و پدر و مادرم با ماشین تا محل خاکسپاری میک رفتیم. در طول راه یک کلمه هم حرف نزدیم. من عقب نشسته بودم و حواسم بود که از خط فرضی وسط صندلی، که همیشه طرف من را از طرف میک جدا می‌کرد، رد نشوم... دستم را جلو بردم و به موهای مادرم کشیدم. او یک دستش را روی دست من گذاشت ...
مشاهده تمام رمان های باربارا پارک
مجموعه‌ها