رمان ایرانی

سرود مردگان

وقتی کتاب را می‌خونی، او جون می‌گیرده و از لابه‌لای خط نوشته‌های سیاه می‌زنه بیرون و حاضر می‌شه بالای سر کتاب‌خون. یادگار مرد رشید بود. او هم لابد مهرش را به دل گرفته بود و حالا که مرده، آمده بالای سر مزارش، کاری کرده که کسی از جای مزار سر در نیاره و هیچ‌کس بالای سر یادگار نره، الا خودش. وقتی کار به این‌جا رسید، نه از دست من، که از دست هیچ‌کس کاری بر نمی‌آد. برابر او، من هم آدمی مثل یادگارم. ما خیلی متل‌ها شنیدیم و تعریف کردیم و تعریف می‌کنیم و تا بوده هی به این متل‌ها گوش دادیم و می‌دیم، اما هیچ متلی مثل کتاب امیرارسلان نیست... تو نمی‌دونی این خط نوشته‌های سیاه چه زوری دارن. سابق، ما کی این همه دیوونه داشتیم؟ بیشتر آدم‌ها هر دردی داشتن فراموش می‌کردن. حالا کتاب‌ها نمی‌گذارن آدم‌ها فراموش کنن...

زاوش
9786006846439
۱۳۹۲
۲۸۴ صفحه
۳۶۷ مشاهده
۰ نقل قول
صفحه نویسنده فرهاد کشوری
۱۱ رمان Farhad Keshvari
دیگر رمان‌های فرهاد کشوری
تونل
تونل مجموعه داستان «تونل» حکایت از سبک و سیاق نویسنده‌ای دارد که شخصیت‌هایش را در موقعیت‌هایی رازناک به تصویر می‌کشد و مخاطب را با لایه‌های دیگری از زندگی روزمره آشنا می‌کند. توجه به زبانی ساده و روان از مهم‌ترین ویژگی‌های این نویسنده است و این مهم در داستان‌های تونل به اوج می‌رسد. هنر او درهم‌آمیزی استادانه واقعیت و خیال است. خودش ...
صدای سروش
صدای سروش من هم وظیفه‌ام را انجام می‌دهم. موفقیت من شکست دیگری است. من نمی‌خواهم بازنده باشم. انجام این کارها هیچ ارتباطی به من ندارد. من خودم نیستم. جیکاک را در غار جا گذاشتم. من آقا هستم. مردی که وظیفه دارد و نقشی که باید ان را خوب بازی کند.
کشتی توفان‌زده
کشتی توفان‌زده کشتی توفان‌زده داستانی است در دو زمان. داستانی که در یک جزیره می‌گذرد و آدم‌هایی که انگار هرچه می‌کنند نمی‌توانند از این مکان خلاص شوند. مهندسان و کارگرانی که پی طلب‌شان در جزیره گیر کرده‌اند. رمان فصل‌هایی کوتاه و روایتی پرضرباهنگ دارد. مدام اتفاق‌های تازه روی می‌دهد و مشخص نیست که چه کسی در این بلبشو صادق است. هر کدام ...
شب طولانی موسا
شب طولانی موسا
ماموریت جیکاک (صدای سروش)
ماموریت جیکاک (صدای سروش) «بلند شدم رفتم از لابه‌لای تکه پارچه‌های رنگارنگ راه باز کردم و از اتاق بیرون زدم. از میان عوعوی سگ‌ها. صدای گوسفندها و گاوها به میان آبادی رسیدم که صنم را دیدم. بزغاله تازه‌زایی را بغل کرده بود و از میان در باز آغل نگاهم می‌کرد. هر بار می‌دیدمش، مهرش بیشتر به دلم می‌افتاد. آرزو می‌کردم کاش تنها ما دو ...
مشاهده تمام رمان های فرهاد کشوری
مجموعه‌ها