صدای سروش
من هم وظیفهام را انجام میدهم. موفقیت من شکست دیگری است. من نمیخواهم بازنده باشم. انجام این کارها هیچ ارتباطی به من ندارد. من خودم نیستم. جیکاک را در غار جا گذاشتم. من آقا هستم. مردی که وظیفه دارد و نقشی که باید ان را خوب بازی کند.
کوپه شماره 5
در ساختمان را که باز کرد، اول دستها را دید. بعد نفهمید چطور چنگ انداختند و از روی موزاییکها بلندش کردند. تا آمد فریاد بزند و کمک بخواهد چسبی دهانش را بست. دست و پایی زد تا از دستانش بیرون بیاید. زورش نرسید. دمپاییها از پاهاش درآمدند و روی موزاییکهای کف پیادهرو افتادند. زورکش بردند و هلش دادند توی پرادو. ...
کشتی توفانزده
کشتی توفانزده داستانی است در دو زمان. داستانی که در یک جزیره میگذرد و آدمهایی که انگار هرچه میکنند نمیتوانند از این مکان خلاص شوند. مهندسان و کارگرانی که پی طلبشان در جزیره گیر کردهاند. رمان فصلهایی کوتاه و روایتی پرضرباهنگ دارد. مدام اتفاقهای تازه روی میدهد و مشخص نیست که چه کسی در این بلبشو صادق است. هر کدام ...
تونل
مجموعه داستان «تونل» حکایت از سبک و سیاق نویسندهای دارد که شخصیتهایش را در موقعیتهایی رازناک به تصویر میکشد و مخاطب را با لایههای دیگری از زندگی روزمره آشنا میکند. توجه به زبانی ساده و روان از مهمترین ویژگیهای این نویسنده است و این مهم در داستانهای تونل به اوج میرسد. هنر او درهمآمیزی استادانه واقعیت و خیال است. خودش ...