روکش شنگرفش حسابی جلا خورده بود اما بالایش جای حلقه تیرهای افتاده بود. از زیر جلا مثل چیزی که زیر آب ببینی سوسو میزد که تا جایی یادم میآید جای کوزه نقرهای قدیمی بود پر از شکوفههای سیب یا صدتومانی و رز و ته تابستان داوودی و برگهای رنگ محتویات کشوها یادم است که عین پسماند زندگیهامان جمع میشدند...