مجموعه داستان داخلی

باز هم پیش من بیایید

مادر زنم با من هیچ خوب نیست او با من چپ افتاده است نمی‌تواند بپذیرد دخترش از من بچه‌دار می‌شود.نه تنها از پذیرفتن هرانچه به من ربط دارد سر باز می‌زند.بلکه می‌کوشد تمام کارهای من هیچ و پوچ به حساب بیاید از طرفی می‌گوید تا بچه نیاید و روی این تخت دراز نکشد و ونگ‌ونگ نکند.نمی‌توان باور کرد که قرار است بچه‌ای به دنیا بیاید و از طرفی دیگر آرزو می‌کند بچه نیاید.روی تخت دراز نکشد و ونگ‌ونگ نکند یعنی نباید به دنیا بیاید. خیلی دلش می‌خواهد یک جایی بین راه نمی‌دانم کجا گم و گور شود به هرکاری دست می‌زند هرکاری.

9789642281428
۱۳۹۳
۱۵۲ صفحه
۳۹۱ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های امیررضا بیگدلی
آن مرد در باران آمد
آن مرد در باران آمد
آدم‌ها و دودکش‌ها
آدم‌ها و دودکش‌ها پسر در را که باز کرد پدرش را دید؛ نشسته بود روی موتور. مثل همیشه کلاه لبه‌دارش را سر و ته سر گذاشته بود و خنده به چهره داشت. همان نیم‌تنه خلبانی را تن کرده بود و همان کتانی‌های سفید را به پا داشت.
مشاهده تمام رمان های امیررضا بیگدلی
مجموعه‌ها