چقدر اینجا خاطرههای خوب داشتم! خاطرههایی که صدای دریا دوباره زندهشون کرد. خدایا! با این همه خاطره چی کار باید کرد؟ کی بود میگفت همه چیز رو میشه فراموش کرد؟ کی بود میگفت به همه چیز میشه عادت کرد؟ چه فراموشیای؟ چه عادتی؟ وقتی با یه عطر، یه منظره، یه آهنگ یا حتی یه صدا، دوباره روی سرت هوار میشه... حالا من بودم و نیمکت و دریا... چشمهای داغم رو بستم و دریا رو عمیق بو کشیدم. اگه ازم میپرسیدن عشق چه بویی داره، میگفتم بوی دریا...