جاده (4 مکالمه)
مرد: نگران نباش، خبری نیس!
زن: آخه همین هفته گذشته که تهران حسابی بارون اومد و طبق معمول همه چی به هم ریخت، میثم باید ساعت یک و نیم از سرویس پیاده میشد، ساعت یک و نیم هم گذشته بود، هنوز نیومده بود. من داشتم از دلواپسی میمردم. عوض اینکه وقتی بارون میآد همه گندا جمع بشه بره، بیشتر همه جا ...
اول شخص مفرد
عناوین برخی از عکس قصههای این کتاب
آن تابستان من، همسایهی من، نگرانی بابای من، خبط غمانگیز مامانبزرگ من، سفر کاری بابای من، لحظه ی قطعی من، وردست من، به صحنه رفتن من، من و مامان من، زن من، تجربه عشقی من
طبقه همکف
کوپه اختصاصی (4 مکالمه) مجموعه داستان
«مکالمه» اصلاحیست - حالا برای من خاص - که برای فرمی از نوشتن به کار میبرم؛ و آن متنیست نوشته شده فقط با گفتگویی دو نفره که پایی در نمایشنامه دارد و پای دیگر در داستان. نمایشنامه است چون استوار است بر گفتگو و گفتگو قصه نمایشنامه را پیش میبرد، هر چند خودخواسته از دیگر امکانات نمایشنامهنویسی چشم پوشیده است؛ ...