مجموعه داستان خارجی

ژوزفین آوازه‌خوان یا قوم موش‌ها (مجموعه 2 داستان به همراه نقد و تفسیر)

(Josefin die sangerin oder das volk der mause)

کافکا در ژوئیه 1883 در پراگ به دنیا آمد. آثار کافکا عمدتا در مورد تناقضات زندگی می‌باشد. او در مورد خودش می‌گوید، من 1 نویسنده هستم حتی اگر چیزی ننویسم. او در سال 1924 درگذشت. کافکا این آخرین داستان خود را برای نخستین بار در 20 آوریل 1924 منتشر کرد. در این داستان رابطه 1 قوم با هنرمندی به نام ژوزفین توصیف می‌شود. اعضای قوم موش‌ها در این داستان در جامعه‌ای که از ساختارهای اجتماعی، سنتی و فرهنگی برخوردار است، و دارای تاریخ کهن می‌باشد، زندگی می‌کنند.یکی از موضوعات مرکزی این داستان بررسی رابطه پیچیده و بغرنج میان هنرمند و جامعه است.

اشاره
9789648936766
۱۳۹۳
۱۲۸ صفحه
۷۶۰ مشاهده
۰ نقل قول
فرانتس کافکا
صفحه نویسنده فرانتس کافکا
۴۲ رمان آثار کافکا ـ که با وجود وصیت او مبنی بر نابود کردن همهٔ آنها، اکثراً پس از مرگش منتشر شدند ـ در زمرهٔ تأثیرگذارترین آثار در ادبیات غرب به شمار می‌آیند. مشهورترین آثار کافکا داستان کوتاه مسخ (Die Verwandlung) و رمان محاکمه و رمان ناتمام قصر (Das Schloß) هستند. به فضاهای داستانی که موقعیت‌های پیش پا افتاده را به شکلی نامعقول و فراواقع‌گرایانه توصیف می‌کنند ـ فضاهایی که در داستان‌های کافکا زیاد پیش می‌آیند ـ کافکایی می‌گویند. کافکا در یک خانوادهٔ آلمانی‌زبان ...
دیگر رمان‌های فرانتس کافکا
گروه محکومین
گروه محکومین
هنرمند گرسنه
هنرمند گرسنه هراس، تیره بختی است. اما شهامت را نمی‌توان نیکبختی دانست؛ نهراسیدن سعادت است.
زنی کوچک (مجموعه 2 داستان به همراه نقد و تفسیر) مجموعه داستان
زنی کوچک (مجموعه 2 داستان به همراه نقد و تفسیر) مجموعه داستان کافکا این داستان را در اواخر زندگی خود یعنی در اواسط نوامبر سال 1923 به رشته تحریر درآورد. داستان «زنی کوچک» یک استثنا به نظر می‌آید، زیرا در این داستان سخنی از هنر در میان نیست. راوی داستان، روحیات و طرز برخورد زنی را مورد توصیف قرار می‌دهد که در محل زندگی‌اش به سر می‌برد. او پیش از آن‌که سخنی از ...
دیوار
دیوار توم بی‌آنکه به من نگاه کند دستم را گرفت. ‹‹پابلو من از خودم می‌پرسم... از خودم می‌پرسم آیا راست است که آدم نیست و نابود می‌شود؟›› من دستم را بیرون کشیدم و گفتم:‹‹کثافت‌مآب. میان پایت را نگاه کن.›› به قدر یک حوضچه آب بین پاهایش بود و قطره‌ها از شلوارش می‌چکید. به حال وحشت‌زده گفت: این چیست؟ گفتم تو شلوارت شاشیدی. از جا در رفت و ...
تمثیلات
تمثیلات پوزیدون پشت میز کارش نشسته بود و حساب کتاب می‌کرد. اداره کل آب‌های جهان کاری بود که تمامی نداشت. می‌توانست از نیروی کمکی استفاده کند اما چون سمتش را خیلی جدی می‌گرفت، دوباره می‌نشست و همه چیز را از اول تا آخر حساب می‌کرد.
مشاهده تمام رمان های فرانتس کافکا
مجموعه‌ها