رمان خارجی

جشن بی‌معنایی

(La fete de linsignifiance)

میلان کوندرا در «جشن بی‌معنایی»، زیر نوری روشن‌کننده‌تر، به مهم‌ترین مسائل دنیا و بشریت می‌پردازد، بی آن‌که حتی جمله‌ای جدی به کار برد، گویی شیفته‌ی واقعیت‌های دنیای معاصر است، اما از واقع‌گرایی دوری می‌جوید. کسانی که کتاب‌های قبلی کوندرا را خوانده‌اند، می‌دانند که میل به نگاشتن رمانی که «غیر جدی» بودن عنصری جدایی‌ناپذیر از پیکره آن باشد، دور از انتظار نبود. در بسیاری از فصل‌های رمان «جاودانگی»، گوته و همینگوی با هم گردش می‌کنند، گفتگو می‌کنند و خوش می‌گذرانند. پس از آن، در رمان «آهستگی»، ورا، همسر نویسنده، به شوهرش می‌گوید:«بارها به من گفته‌ای دوست داری یک روز رمانی بنویسی که هیچ کلمه جدی‌ای در آن نباشد... از همین حالا به تو می‌گویم که احتیاط کن، دشمنانت در کمین آن روز نشسته‌اند.» کوندرا اما، احتیاط نمی‌کند و در «جشن بی‌معنایی» به رویای زیباشناختانه دیرینش به تمامی جان می‌دهد، رمانی که خلاصه شگفت‌آوری از تمامی آثار اوست. خلاصه‌ای عجیب و خنده‌دار با خاتمه‌ای خنده‌دارتر، پس می‌خندیم، همانا به دوره‌ای که در آن زندگی می‌کنیم، عصری که به کمدی شبیه است. چون استعداد شوخ‌طبعی‌اش را به تمامی از کف داده است. چه چیز دیگری می‌توان درباره «جشن بی‌معنایی» گفت؟ هیچ، کتاب را در دست بگیرید و بخوانید!

قطره
9786001197666
۱۳۹۳
۱۳۰ صفحه
۱۳۹۷ مشاهده
۰ نقل قول
نسخه‌های دیگر
میلان کوندرا
صفحه نویسنده میلان کوندرا
۳۸ رمان میلان کوندرا (به چکی: Milan Kundera) (زاده ۱ آوریل، ۱۹۲۹ در برنو، چکسلواکی) نویسنده اهل چک است که از سال ۱۹۷۵ در فرانسه زندگی می‌کند و از سال ۱۹۸۱ یک شهروند فرانسوی شده‌است. پدر کوندرا نوازنده پیانو و شاگرد لئوش یاناچک بود. علاقه او به موسیقی در بسیاری از آثار او به ویژه رمان شوخی پیداست. میلان شعرگویی را از ۱۴ سالگی آغاز کرد و در ۱۷ سالگی پس از شکست آلمان به حزب کمونیست پیوست و در سال ۱۹۴۸ وارد ...
دیگر رمان‌های میلان کوندرا
هویت
هویت در رمان هویت وضع و موقع انسان معاصر به زیر ذره‌بین گذاشته می‌شود و سرگشتگی و التهاب جان و روان را به نمایش در می‌آید. شخصیت‌های رمان از چگونگی تحول جهان خرسند نیستند، مشارکت در قیل و قال ((این آشفته‌بازار بی‌ارزش)) را برنمی‌تابند، و ((بلاهت درمان‌ناپذیرش)) را جدی نمی‌گیرند. افکار و احساسات شانتال و ژان‌‌مارک خواننده را به هیجان می‌آورد ...
هویت
هویت «مردا دیگه برنمی‌گردن تا نگام کنن.» او برای پیشگیری از یک بحث جدی آن عبارت را گفته بود. سعی داشت به نرم‌ترین حالت ممکن آن را بگوید؛ ولی لحنش تلخ و ناراحت بود که این مسئله برای خودش هم شگفت‌آور بود. احساس کرد این ناراحتی در چهره‌اش هم وجود دارد و بلافاصله فهمید که این مسئله باعث سوء تعبیر خواهد ...
وصایای تحریف شده
وصایای تحریف شده
دون ژوان
دون ژوان
مشاهده تمام رمان های میلان کوندرا
مجموعه‌ها