مجموعه داستان خارجی

پرندگان می‌روند در پرو می‌میرند

(Les oiseaux vont mourir au perou)

برف ملایمی می‌بارید، دانه‌های برف به نرمی پایین می‌آمدند طوری که انگار می‌ترسیدند به زمین بنشینند. چند وقتی می‌شد که میدان خالی بود؛ سگ لاغری که انگار خیالی در سرش بود در حالیکه پوزه به زمین می‌مالید سریع از میدان رد شد؛ کلاغی با احتیاط زمین نشست، چیزی به نوکش گرفت و بلافاصله پرواز کرد... یک مرد و یک دختر جوان از خرابه‌ای بیرون آمدند. مرد، چمدانی در دست داشت. مسن و کوتاه قد بود. پالتوی نخ نمایی تنش بود... دست یک دختر جوان مو طلایی را گرفته بود. دخترک به جلو خیره شده بود و لبخند عجیبی روی لب‌هایش خشکیده بود. دامنی تنش بود که برای سن و سال او زیادی کوتاه و حتی زننده بود. روبان بچه‌گانه‌ای روی موهایش داشت که آن هم مناسب او نبود و به آدم این حس را می‌داد که انگار از دوران بچگی‌اش روی سرش جا مانده بود...

آشیان
9786007293072
۱۳۹۳
۲۰۸ صفحه
۹۲۴ مشاهده
۰ نقل قول
نسخه‌های دیگر
رومن گاری
صفحه نویسنده رومن گاری
۲۴ رمان رومن گاری با نام اصلی رومن کاتسِف (Roman Kacew) در ۸ مه ۱۹۱۴ در شهر ویلنا (اکنون: ویلنیوس، واقع در لیتوانی) در خانواده‌ای یهودی به دنیا آمد. پدرش (آری-لیب کاسو) کمی بعد در ۱۹۲۵ خانواده را رها کرد و به ازدواج مجدد دست زد. از این هنگام او با مادرش، نینا اوزینسکی (کاسو)، زندگی می‌کرد، ابتدا در ویلنا و سپس در ورشوی لهستان. در سال ۱۹۲۸، رومن چهارده ساله به همراه مادرش به شهر نیس در کشور فرانسه رفتند. رومن خاطرات ...
دیگر رمان‌های رومن گاری
تولیپ
تولیپ
زندگی در پیش رو
زندگی در پیش رو او بچه‌یی‌ست که می‌بیند، خوب هم می‌بیند. تیز هم می‌بیند و همه را هم ضبط می‌کند. هم‌صحبت‌هایش یک پیرمرد مسلمان عاشق قرآن و عاشق ویکتور هوگو است و یک زن پیر زن درد‌مند. هر چند با بچه‌ها حرف می‌زند و بازی می‌کند، اما با آن‌ها یکی نمی‌شود. در مجاورت آن‌ها بچه نمی‌شود. او بچه‌یی‌ست ساخته نویسنده. اما بچه‌یی به شدت پذیرفتنی ...
ستاره باز
ستاره باز رومن گاری در 1914 در ویلنا (واقع در لیتوانی) در خانواده‌ای یهودی به دنیا آمد. در سال 1928 همراه مادرش به نیس فرانسه رفت. در آن‌جا حقوق خواند و پس از جنگ جهانی دوم (1945) به عنوان دیپلمات در شهرهای مختلف کار کرد. او 28 رمان نوشت و تعدادی از آثارش را با نام مستعار امیل آژار منتشر کرد. در ...
قلابی
قلابی رومن گاری با چهار نام مختلف داستان‌نوشت، دوبار جایزه گنکور برد، تا پایان عمرش به ژنرال دوگل وفادار ماند و هیچ‌گاه نتوانست خاطره فداکاری‌های خارق‌العاده مادرش را از یاد ببرد. در سال‌هایی که بسیاری پایان خلاقیت ادبی او را اعلام کردند، با یکی از نام‌های مستعارش داستان نوشت و حیرت همان منتقدانی را برانگیخت که دیگر آینده‌ای ادبی برایش متصور ...
شبح سرگردان (رقص چنگیز کوهن)
شبح سرگردان (رقص چنگیز کوهن) احساس می‌کنم این‌جا خانه خودم است. احساس می‌کنم این مکان و هوایی که آن‌ها تنفس می‌کنند، از آن من است؛ این را فقط کسانی می‌توانند درک کنند که به محیطی کاملا خو گرفته‌اند و با آن در هم آمیخته‌اند. شبحی زبان‌آور و پر توش و توان؛ این شبح به‌ قدری سمج و چنان فراگیرنده است که حضورش بر هر چیز ...
مشاهده تمام رمان های رومن گاری
مجموعه‌ها