دیشب دوباره همون کابوس همیشگی رو دیدم... همیشه اومدم پیشت تا از من عکس بگیری... منظورم زمانیه که پلیس دستگیرم کرد... من دارم در مورد اون شب حرف میزنم که رفتی هتل گل سرخ بی گل سرخ... خانمها، آقایان به اولین کنسرت موسیقی این شهر بعد از سالها خوش آمدید... تا زمانی که نیکلای به تو علاقه داره هیچی درست نمیشه... بعضی وقتها، تازگیها دارم خواب ترسناک میبینم...