نمایش‌نامه و فیلم‌نامه

این چند سال اخیر

... چرا لب‌هایت را با ریسمان شرم به هم دوخته‌ای؟ چرا چشم‌هایت را با قفل قهر به هم بسته‌ای؟ این منم، همان کسی که از پی به دست آوردنش بارها سیلی خوردی و بر تنت زخم‌ها نشست. هنوز چشمانم پرشبنم می‌شود وقتی به یاد می‌آورم که تو چگونه از درد نااهلان به خود می‌پیچیدی و نام مرا با بغض در تاریکی شب در کوچه‌های همین شهر فریاد می‌زدی؟ چه زود به چشم تو از گلی خوشبو به خاری بدل گشتم؛ آتش شور تو که شعله‌های فراخی داشت، از درون به خاموشی گرایید و چه زود سرد شد!

9786008982128
۱۳۸ صفحه
۲۵ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های ندا ثابتی
روز ماندگار (نمایش نامه)
روز ماندگار (نمایش نامه) صحنه تاریک است. صدای موسیقی شادی از رادیو شنیده می‌شود. رادیو به قسمت پخش آگهی و تبلیغات کالاها می‌پردازد. گوینده مرد رادیو: می‌توانید از این به بعد راحت‌تر زندگی کنید. با خرید محصولات بهداشتی و زیبایی به همین راحتی می‌توانید با زیبایی بیشتری وارد جامعه شوید.
لحظه درنگ (2 نمایش‌نامه فراتر از صداقت و آوای آواره) نمایش‌نامه
لحظه درنگ (2 نمایش‌نامه فراتر از صداقت و آوای آواره) نمایش‌نامه لحظه‌هایی در زندگی هست که نمی‌توان به راحتی از آن عبور کرد. اتفاق‌ها، موقعیت‌ها، کنش‌ها، تصمیم‌ها و گذر از رخ‌دادهایی که تمامی نیاز به تفکر دارند. درنگ در هر زمان از زندگی می‌تواند موهبتی باشد تا در طول حیات، تمامی پدیده‌ها به حقیقت، پیوند نزدیک‌تری پیدا کند. لحظه درنگ هر انسانی در جالشی معنا می‌یابد که موجب تحول در مسیر ...
زمانی دیگر (تابلوی آخر شهر شکلاتی کابوس در زمستان) مجموعه نمایش‌نامه
زمانی دیگر (تابلوی آخر شهر شکلاتی کابوس در زمستان) مجموعه نمایش‌نامه دیشب دوباره همون کابوس همیشگی رو دیدم... همیشه اومدم پیشت تا از من عکس بگیری... منظورم زمانیه که پلیس دستگیرم کرد... من دارم در مورد اون شب حرف می‌زنم که رفتی هتل گل سرخ بی گل سرخ... خانم‌ها،‌ آقایان به اولین کنسرت موسیقی این شهر بعد از سال‌ها خوش آمدید... تا زمانی که نیکلای به تو علاقه داره هیچی ...
وقتشه و 10 نمایش‌نامه دیگر
وقتشه و 10 نمایش‌نامه دیگر می‌بینی؟ یک ماه از عمرش گذشته بود که یک‌ساله به نظر می‌رسید. سه ساله شد، آرزوی میدان کرد. پنج‌ ساله شد، دل شیرمردان را داشت. ده ساله شد در این سرزمین کسی یارای نبرد با او را نداشت. در پی اسبان می‌دوید. دم اسب را به پشت می‌گرفت و نگهش می‌داشت. و اکنون نزد من آمده است و می‌گوید پدر ...
مشاهده تمام رمان های ندا ثابتی
مجموعه‌ها