نمایش‌نامه

گندم‌زار دور آوازی عاشقانه برای مرگ قطاری در برف

الیاس:... به نظر من، رفتن تو دلیل داره و اون اینه که تو گناه کردی و فرار می‌کنی. نینا: (بلند می‌شود و چمدانی می‌آورد تا لباس‌ها و وسایل شخصی‌اش را جمع کند) و تنها گناهکاران فرار می‌کنن تو می‌خوای اینو بگی، نه؟ الیاس: آره نینا: اما زندانیا هم همین کارو می‌کنن.

امرود
9786005327625
۱۳۹۱
۵۶ صفحه
۶۵۲ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های رسول یونان
خیلی نگرانیم شما لیلا را ندیدید
خیلی نگرانیم شما لیلا را ندیدید خبر رسیده بود که او انگشت‌نمای شهر مرزی شده است. باز خبر رسیده بود که عکس او را بالای در کافه‌ها زده‌اند. بعضی از جوان‌های دهکده که پایشان به شهر باز شده بود قسم می‌خوردند که...
دیر کردی ما شام را خوردیم
دیر کردی ما شام را خوردیم تصمیم گرفته بود با کسی کاری نداشته باشد تا کسی هم مزاحم او نشود. تن به گفت و گو نمی‌داد. در دنیای خودش زندگی می‌کرد. با این همه، آدم‌های فضول دست‌بردار نبودند. گاه و بی‌گاه متلک بارش می‌کردند که زبانش را گربه‌ها خورده‌اند. ما می‌دانستیم یک روز سرانجام طاقتش طاق می‌شود و با صدای بلند جواب همه را می‌دهد، اما ...
گزارشی از پنجره‌های نیمه شب (گزیده‌ای از شعرهای ترکی رسول یونان)
گزارشی از پنجره‌های نیمه شب (گزیده‌ای از شعرهای ترکی رسول یونان) شعر او روانی خاص دارد؛ بین کلمه‌ها و جمله‌هایش گفتگویی فعال در جریان است، اما آنچه به این روانی جان می‌بخشد نه ادبیت موجود بلکه جهانی است که پشت شعرش شکل می‌گیرد. شعرش شعری جاندار و سیال است و فقط جیدمان کلمات نیست که مخاطب از کنارش به راحتی بگذرد. آرام و بی‌سر و صدا آمدم. سایه‌ای بودم قائم به ...
احتیاط کنید سرتان به لوستر نخورد
احتیاط کنید سرتان به لوستر نخورد زن اگر بخواهد برود می‌رود، حتا اگر از آسمان سنگ ببارد چه برسد به باد و برف. زن‌هایی که در باد و برف به راه نمی‌افتند قصد رفتن ندارند وگرنه خیلی از آن‌ها در چنین هواهایی به راه افتاده‌اند. آن‌ها وقتی می‌روند از هیچ ‌چیز نمی‌ترسند؛ حتا از مرگ؛ و اثبات این حرف‌ها خلیی سخت نیست. برای نمونه می‌توان گفت ...
احمق ما مرده‌ایم (داستانک‌های رسول یونان)
احمق ما مرده‌ایم (داستانک‌های رسول یونان) من نمی‌توانم باور کنم. فکر می‌کنم همه‌اش خواب می‌بینم. آخر چه‌طور ممکن است؟ مگر می‌شود از دیوارها عبور کرد، یا از آب گذشت و خیس نشد؟! ما تمام این کارها را کردیم، حتی از کوه پرت شدیم و خراشی برنداشتیم. ـ احمق! ما مرده‌ایم.
مشاهده تمام رمان های رسول یونان
مجموعه‌ها