رمان خارجی

درد

(La Douleur)

در برزخ تب، زن را می‌بینم. سه روز به اتفاق خیلی‌های دیگر در صف کوچه‌‌ سوسه انتظار کشیده است. بیست ساله است، با شکمی بر آمده از اندام. برای آدم تیرباران‌شده‌ای آمده بود آنجا، برای شوهرش. ورقه‌ای به دستش رسیده بود برای تحویل خرت و پرت‌های شوهر و آمده بود آنجا. هول به جان بود هنوز. بیست و چهار ساعت انتظار در صف [...] هوای گرمی بود ولی او می‌لرزید. حرف می‌زد، نمی‌توانست ساکت بماند؛ حرف می‌زد. خواسته بود خرت و پرت‌های شوهر را تحویل بگیرد تا تجدید دیدار کرده باشد. بله، تا دو هفته‌ دیگر فارغ می‌شد، و پدر برای نوزاد ناشناخته می‌ماند. توی صف، زن آخرین نامه را برای اطرافیانش می‌خواند و باز می‌خواد. «به بچه‌مان بگو که من آدم جسوری بودم.» می‌گفت و اشک می‌ریخت [...] چهره‌اش از خاطرم رفته است و تنها چیزی که از او در ذهنم مانده حجمی است عظیم، شکمی برآمده از اندام، و آن نامه‌ای که در دست داشت، انگار خواسته بود آن را به کسی بدهد. بیست سال... چهارپایه‌ تاشویی به زن دادند، سعی کرد که بنشیند، دوباره اما سرپا شد، فقط توان ایستادن داشت.

قاسم روبین
اختران
9789642071043
۱۳۹۵
۲۰۰ صفحه
۴۴۹ مشاهده
۰ نقل قول
نسخه‌های دیگر
مارگریت دوراس
صفحه نویسنده مارگریت دوراس
۲۵ رمان مارگریت دوراس با نام کامل مارگریت ژرمن ماری دونادیو نویسنده و فیلمساز فرانسوی است. برخی از منتقدان ادبی لقب «بانوی داستان‌نویسی مدرن» را به او داده‌اند. دوراس در ۴ آوریل ۱۹۱۴ در خانواده‌ای فرانسوی در ویتنام جنوبی زاده شد و پس از دبیرستان برای ادامه تحصیل در رشته علوم سیاسی به دانشگاه سوربن در فرانسه رفت اما به نویسندگی روی آورد. مدتی نیز به عضویت حزب کمونیست فرانسه درآمد و بعد از آن جدا شد. دوراس در ۳ مارس سال ۱۹۹۶ ...
دیگر رمان‌های مارگریت دوراس
سدی بر اقیانوس آرام
سدی بر اقیانوس آرام
عاشق
عاشق داستان «عاشق» سرگذشت خانواده‌ای است فرانسوی که شکم‌شان را از سفره استعمار در ویتنام سیر می‌کنند. ماجرای کتاب، زندگی دختری است فرزند همین خانواده، با دو برادر که یکی غمخوار شوربختی دختر است و دیگری پسری است کج‌رفتار و دردانه مادری که خود قربانی همان ستمی است که کشور متبوعش به هند و چین روا داشته. راوی داستان زنی است ...
باران تابستان
باران تابستان کتاب‌ها را پدر از توی قطارهای حومه شهری پیدا می‌کرد، یا از کنار آشغالدانی‌ها، انگار ما ترک بعد از مرگ باشند، یا مازاد بعد از اسباب‌کشی. یک‌بار هم کتاب زندگی  ژرژ پمپیدو را پیدا کرده بود، دوبار این کتاب را خواند. کتاب‌ها و نشریات دیگری هم بوده، نخ‌پیچ شده، و در کنار آشغالدانی‌ها، ولی این‌ها را بر نداشته است. مادر ...
مدراتو کانتابیله
مدراتو کانتابیله تکرار می‌کنند. او به آرامی دست بر موهای طلایی پریشانش می‌کشد، همانسان که کمی پیش، جای دیگری این کار را کرده بود. لب‌های او بی‌رنگ است. امشب فراموش کرد که به آن‌ها ماتیک بزند. می‌‌گوید: معذرت می‌خواهم. فعلا یک سوناتین کوچک از دیابللی. سوناتین. از حالا؟ از حالا. به دنبال این سوال سکوت برقرار می‌شود. او، به لبخند ثابتش برمی‌گردد: جانوری در جنگل. مدراتو کانتابیله، ...
مشاهده تمام رمان های مارگریت دوراس
مجموعه‌ها