خدای کهن
ترکهای بود. کمی قوز کرده، با پیراهنی ابریشمی که بر تنش لقلق میخورد، و چتری باز بر سر و کلاه حصیری کهنهای در دست داشت. اینگونه آقای آئورلیو، هر روز، به سمت اقامتگاه ییلاقی خوشمنظرش به راه میافتاد. برای خودش جایی پیدا کرده بود. جایی که به عقل هیچکس نمیرسید و از این بابت بسیار خشنود بود و از اندیشهی ...
مخمصه و حق با شماست (اگر چنین میپندارید) نمایشنامه
مخمصه نمونهای از کار پیراندللو در تداوم سنت نمایشنامهنویسی ایتالیایی پیش از خودش است و حق با شماست (اگر چنین میپندارید) نمونهای از آثار مدرن او.
خاطرههای ما (داستان کوتاه)
اما بیشترین تعجب من هنگامی بود که ناگهان خود را دوست صمیمی خیلیها یافتم که قسم میخورم هرگز نشناخته بودم و حتا آشنایی جزیی هم نداشتم، یا خاطرهی ناپسندی که هنوز یادم باشد یا انزجاری غریزی یا رقابت ابلهانهای مربوط به دوران کودکی.
1 عالم حرف با شما...
"لوئیچی پیراندلو" در سال 1867 در جزیره سیسیل به دنیا آمد. از دوران جوانی نویسندگی را آغاز کرد. ابتدا با نوشتن داستان کوتاه و سپس رمان و نمایشنامه. او جمعا دویست و چهل و سه داستان کوتاه، هفت رمان و چهل و چهار نمایشنامه نوشته است.
"پیراندلو" در سال 1934 برنده جایزه ادبی نوبل شد. "یک عالم با شما حرف ...
میریام
میریام گفت: بشین، از اینکه کسی رو سرپا ببینم عصبی میشم. خانم میلر خودش را در بالش مبل فشرد و تکرار کرد: «چی میخوای؟» میدونی من فکر نمیکنم از اومدنم خوشحال شده باشی. برای دومین بار خانم میلر بیپاسخ مانده بود، دستهاش بیهدف میجنبید. میریام خندهای کرد و دوباره خودش را روی توده بالشهای مبل فشرد. خانم میلر دریافت که ...