تاریکی. روشنایی. مرد و عروسک در صحنه. مرد در تدارک یک مراسم است. او یک هدیه ـ عروسک ـ پیش رو دارد. مرد امروز روز خوبیه. امروز روز خیلی خوبیه... دینگ دینگ (صدای زنگ در را تقلید میکند)... سلام عزیزم. دلم برات تنگ شده بود، خیلی... تو همین چن ساعتی که ندیدهمت. همهش منتظر بودم که با شب، تو هم بیای تو، از همین در. اونوقت همهجا روشن میشه. همه چیز زیر نور طلایی موهای تو برق میزنه...