نمایش‌نامه

زبان‌ها و 1 نمایش‌نامه دیگر

(Tongues)

گوینده: او در وسط داستانی متولد شد که هیچ کاری با آن نداشت. در وسط مردم. در وسط مردم می‌ماند. همه جنگیدن‌هایش. همه رنجیدن‌هایش. همه امیدش. با مردم هستند. همه خوشی‌اش. همه نفرتش. همه تقلایش. با مردم هستند.

افراز
9786003261068
۱۳۹۳
۷۲ صفحه
۶۱۳ مشاهده
۰ نقل قول
سام شپارد
صفحه نویسنده سام شپارد
۱۵ رمان ساموئل شپارد راجرز چهارم نمایش‌نامه‌نویس، کارگردان و بازیگر آمریکایی است. از جمله فیلم‌های او می‌توان به چیزهای درست، بلک‌تورن و باندیداس اشاره کرد. او یکی از نویسندگان فیلم‌نامه فیلم پاریس، تگزاس بود. او در سال ۱۹۷۹ برای نمایش‌نامه کودک مدفون جایزه پولیتزر را دریافت کرد. سام شپارد علاوه بر نمایشنامه، داستان کوتاه هم می نویسد. در ایران مجموعه داستان خواب خوب بهشت (نشر ماهی) به انتخاب و ترجمه امیرمهدی حقیقت از او به فارسی منتشر شده است.
دیگر رمان‌های سام شپارد
دست پنهان
دست پنهان بلو: گوش می‌کنی؟ کاکو مانگو رو رد کردیم؟ یا الان داریم ازش رد می‌شیم؟ گوش کن، این‌جا رو بهش میگن آزوسا، نباس ردش کنی، منو کنار اون تپه بذار زمین، هی؟ زود باش دیگه، درستشم همینه، من که بهت کارد فرو نکردم، کسی هم کیفتو نزده، ها؟ باشه، پس بذار به زبون خوش پیاده شم، همینه، عاقله مرد، خوبه، اگه ...
کودک مدفون
کودک مدفون وینس: [به شلی] چرا این‌جوری می‌کنی؟ می‌خوای دستم بندازی؟ اینا خونواده منن! می‌فهمی؟ شلی: تو منو مسخره کردی، واسه همینم هس که من الان این‌جام، در صورتی که باید چن فرسخ دورتر از این‌جا باشم. من ترجیح می‌دم هر جای دیگه باشم، هر جا غیر از این‌جا، تویی که می‌خوای بمونی. بنابراین منم می‌مونم و هویجا رو خرد می‌کنم و می‌پزم ...
دکه بین راه
دکه بین راه این مجموعه مختصر شامل شش نمایش‌نامه کوتاه است که در اصل و به طور عمده قالب داستانی معمول ندارند و فقط به مکالمه ساخته شده‌اند. نویسنده، خارج از مکالمه هیچ توضیحی درباره شخصیت‌ها نمی‌دهد. "آیا این همه داستانک‌هایی‌اند کمابیش حول و حوش یک شخصیت یا یک سرگذشت؟ ـ داستان دختری که بخشی از سرگذشتش را در مکالمه‌اش با مادر درمی‌یابیم، ...
دندان جنایت (نمایشی با همراهی موسیقی در 2 پرده)
دندان جنایت (نمایشی با همراهی موسیقی در 2 پرده) بکی: هاس تو تا به حال کار خلاف قانون نکردی. هاس: گور پدر تا به حال، الان لازمه. بوی خونو می‌شنوم. درسته. الان وقتشه! دارم عقب می‌افتم. شاید تو نفهمی.
غرب حقیقی
غرب حقیقی مادر: وای همه‌شون مردن، نه؟‌ (به طرف آن می‌رود و از نزدیک براندازشان می‌کند) گمونم وقت نکردین آبشون بدین. آستین: من بهشون می‌رسیدم تا اینکه لی اومد و لی: آره من حسابی اوضاشو بهم ریختم، مامان اون تقصیر نداره. مکث. مادر به گیاه خیره شده است.
مشاهده تمام رمان های سام شپارد
مجموعه‌ها