نمایش‌نامه

خدای دوزخ

(The god of hell)

شپارد خدای دوزخ را در واکنش به سیاست‌های دست راستی دولت آمریکا پس از رویدادهای 11 سپتامبر 2001 نوشت و خودش آن را تو دهنی‌ای بر فاشیسم حزب جمهوری‌خواه توصیف کرده است. نمایش‌نامه داستان فرانک و اما است که در ایالت ویسکانسین مزرعه دامپروری دارند و زندگی آرامی را می‌گذرانند، ولی با ورود یک مامور دولت که در تعقیب یکی از دوستان قدیمی فرانک به مزرعه آنها رسیده است، همه چیز به کلی به هم می‌ریزد.

بیدگل
9786005193619
۱۳۹۲
۹۲ صفحه
۱۱۵۹ مشاهده
۰ نقل قول
سام شپارد
صفحه نویسنده سام شپارد
۱۵ رمان ساموئل شپارد راجرز چهارم نمایش‌نامه‌نویس، کارگردان و بازیگر آمریکایی است. از جمله فیلم‌های او می‌توان به چیزهای درست، بلک‌تورن و باندیداس اشاره کرد. او یکی از نویسندگان فیلم‌نامه فیلم پاریس، تگزاس بود. او در سال ۱۹۷۹ برای نمایش‌نامه کودک مدفون جایزه پولیتزر را دریافت کرد. سام شپارد علاوه بر نمایشنامه، داستان کوتاه هم می نویسد. در ایران مجموعه داستان خواب خوب بهشت (نشر ماهی) به انتخاب و ترجمه امیرمهدی حقیقت از او به فارسی منتشر شده است.
دیگر رمان‌های سام شپارد
دست پنهان
دست پنهان بلو: گوش می‌کنی؟ کاکو مانگو رو رد کردیم؟ یا الان داریم ازش رد می‌شیم؟ گوش کن، این‌جا رو بهش میگن آزوسا، نباس ردش کنی، منو کنار اون تپه بذار زمین، هی؟ زود باش دیگه، درستشم همینه، من که بهت کارد فرو نکردم، کسی هم کیفتو نزده، ها؟ باشه، پس بذار به زبون خوش پیاده شم، همینه، عاقله مرد، خوبه، اگه ...
کودک مدفون
کودک مدفون وینس: [به شلی] چرا این‌جوری می‌کنی؟ می‌خوای دستم بندازی؟ اینا خونواده منن! می‌فهمی؟ شلی: تو منو مسخره کردی، واسه همینم هس که من الان این‌جام، در صورتی که باید چن فرسخ دورتر از این‌جا باشم. من ترجیح می‌دم هر جای دیگه باشم، هر جا غیر از این‌جا، تویی که می‌خوای بمونی. بنابراین منم می‌مونم و هویجا رو خرد می‌کنم و می‌پزم ...
آخرین روزهای هنری موس
آخرین روزهای هنری موس شاید بهتره که اون مرده، چون حالا تو واقعا می‌تونی بعضی چیز‌ها رو به اون بگی تو می‌تونی تمام اون چیز‌هایی رو که پیشتر‌ها نمی‌تونستی به اون بگی حالا به‌اش بگی چون اون حالا مرده و تو تصور می‌کنی که زنده‌س و اون جز گوش دادن به تو هیچ کار دیگه‌یی نمی‌تونه بکنه.
کودک مدفون و غرب واقعی
کودک مدفون و غرب واقعی مادر: وای همه‌شون مردن، نه؟‌ (به طرف آن می‌رود و از نزدیک براندازشان می‌کند) گمونم وقت نکردین آبشون بدین. آستین: من بهشون می‌رسیدم تا اینکه لی اومد و لی: آره من حسابی اوضاشو بهم ریختم، مامان اون تقصیر نداره. مکث. مادر به گیاه خیره شده است.
مشاهده تمام رمان های سام شپارد
مجموعه‌ها