۱۰ رمان
Anton Pavlovich Chekhov (Russian: Антон Павлович Чехов) (Arabic: أنطون تشيخوف) was born in the small seaport of Taganrog, southern Russia, the son of a grocer. Chekhov's grandfather was a serf, who had bought his own freedom and that of his three sons in 1841. He also taught himself to read and write. Yevgenia Morozova, Chekhov's mother, was the daughter of a cloth merchant.
"When I think back on my childhood," Chekhov recalled, "it all seems quite gloomy to me." ...
جولی
"جولی "یکی از سه نمایشنامه مستقل، اما مرتبط با یک دیگر از مجموعه "محله قدیمی "است که به فارسی ترجمه شده است .(عنوان دو نمایشنامه دیگر "د "و "ناپدید شدن جهود "است (.آدمهای نمایش "جولی "عبارتاند از : "جولی "(زنی سی و چند ساله)، "باب "(برادر جولی) و "کارل "(همسر جولی) . محور اصلی گفت و گوهای نمایش بر سر ...
نوشته رمزی
جان: سلام
دل: امروز چطوری؟
جان: خوبم
دانی: (از بیرون) چه جور چاییای میخوای؟
دل: خوبه که خوبی
دانی: (از بیرون) جان
جان: مامانم چی گفت
دل: اومدم باهات صحبت کنم
جان: میخواس بدونه چه جور چاییای
دانی: (از بیرون) جان؟
دل: چه نوع چاییای میخواسی؟ چه جور چاییای میخوای؟
جان بلند میشود که برود بیرون...
بوفالوی آمریکایی
واسه برداشتن یه تست که چهار تیکهش میشه بیس و پنج سنت راحت باشم! هر وقت پوکر بازی میکنیم من باید سکه تو جیبم باشه، پول قهوه... سیگار... و شکلاتو بدم و کسی هم به روی خودش نیاره.
موعظه
مرد روحانی: در سپتامبر 1939، دندونپزشکی در ویسروی، لوییزیانا، دندون مردی رو انداخت تو یه قوطی کوکاکولا و گذاشت تموم شب بمونه. صبح روز بعدش هیتلر به لهستان حمله کرد. مردی یه گاومیش کر داره. گاومیشه چیزی نمیشنوه. اصلا کر بزرگ شده. مرده بهش میگه: «امروز چطوری سلطان؟» گاومیشه یه روز میگه: «ایبابا، ایبابا» و...