ارم: چه کسی ترانه مرگ خود را میخواند؟ تورفین: بیشک کلاغ سیاه. ارم: شجاعت مرگ را داری، تورفین؟! تورفین: شجاعت من بیش از مرگ است، من جرات فراموش شدن را دارم! ارم: همیشه بین ما دو نفر، تو قویتر بودی، خدانگهدار! شاید بار دیگر یکدیگر را ببینیم... (ارم بیرون میرود) تورفین: تنها... تنها... تنها!