نمایش‌نامه

ایوان واسیلویچ (کمدی در 3 پرده) نمایش‌نامه

تیمافیف: هیس... ساکت باشید! فقط داد و هوار نکنید، خواهش می‌کنم! ما تو یک موقعیت خیلی بد و حتی افتضاح قرار گرفتیم. دارم دیوانه می‌شم ولی سعی می‌کنم خودم را کنترل کنم. ایوان: آخ، خیلی برام سخته! یک‌بار دیگه ازت می‌پرسم، تو شیطانی؟ تیمافیف: عالی‌جناب من که توی زیرشیروونی براتون توضیح دادم، من شیطان نیستم. ایوان: آی، دروغ نگو! به تزار دروغ نگو! نه خدا اجازه داده نه خلق خدا. من تزارم!

قطره
9786001197710
۱۳۹۳
۹۸ صفحه
۵۵۰ مشاهده
۰ نقل قول
میخاییل بولگاکف
صفحه نویسنده میخاییل بولگاکف
۲۲ رمان میخائیل بولگاکف در پانزدهم ماه مه ۱۸۹۱ در خانواده‌ای فرهیخته در شهر کیف اوکراین متولد گردید. پدرش آفاناسی ایوانویچ دانشیار آکادمی علوم الهی و مادرش، واروارا میخائیلونا دبیر دبیرستانی در شهر کیف بود. پس از تولد فرزند اول، یعنی میخائیل، مادر از تدریس دست کشید و بیشتر وقت خود را به تربیت او اختصاص داد. بعد از میخائیل ویرا- نادژدا- واراوار- نیکلای- ایوان و لینا به جمع خانواده اضافه شدند. در زمان حیات پدر، اصول اخلاقی جدی بر خانه حاکم ...
دیگر رمان‌های میخاییل بولگاکف
دن کیشوت (اقتباسی نمایشی از رمان دن کیشوت سروانتس) نمایش‌نامه
دن کیشوت (اقتباسی نمایشی از رمان دن کیشوت سروانتس) نمایش‌نامه متن اصلی دن‌کیشوت به زبانی به غیر از زبان بولگاکف نوشته شده، و دیالوگ‌های اندکی دارد و توصیف‌محور است. و بسیار آزادتر از جنگ و صلح عمل می‌کند.
جزیره سرخ
جزیره سرخ بتسی واسیلی آرتوریچ . . . آروم باشین. همه چیز همون چیزی می‌شه که شما می‌خواین، چی‌شده؟ کریکوکی فرشته عدالت کجاست؟از دوران باستان با زندگی آزاد عداوت داره و باهاش صلح نمی‌کنه.قضاوتش بر اساس قرعه‌کشی روزنامه‌های زرد دوران شاه وزوزکه و پیروزی، پیش به ...
جنگ و صلح (اقتباس نمایشی از رمان جنگ و صلح تالستوی) نمایش‌نامه
جنگ و صلح (اقتباس نمایشی از رمان جنگ و صلح تالستوی) نمایش‌نامه بولگاکف در اقتباس نمایشی خود شخصیت پی‌یر، ناتاشا، آندری و خانواده راستف،‌ یعنی قهرمان‌هایی را که مستقیم با جنگ رابطه دارند، در مرکز اثر خود به حرکت در می‌آورد و روایتی خطی منطبق با روند تاریخی را در پیش می‌گیرد.
برف سیاه
برف سیاه
خاطرات پزشک جوان
خاطرات پزشک جوان در سورتمه از جایم بلند شدم به اطراف نگاهی انداختم. صدای عجیب، غمگین و خشنی در جایی در تاریکی به گوش رسید و سپس به سرعت خاموش شد. نمی‌دانم چرا ناگهان احساس ناخوشایندی وجودم را فرا گرفت و یاد مباشر افتادم و اینکه اکنون در حالی که سرش را در در دستانش نگه داشته چقدر دلتنگ است. در امتداد دست ...
مشاهده تمام رمان های میخاییل بولگاکف
مجموعه‌ها