۲۳ رمان
غلامحسین ساعدی همچنین معروف با نام مستعارِ گوهرِ مراد، نویسنده و پزشک ایرانی بود. ساعدی نمایشنامه نیز مینوشت و پس از بهرام بیضایی و اکبر رادی از نامدارترین نمایشنامهنویسان زبان فارسی در روزگار خود به شمار میرفت.
آشفتهحالان بیداربخت
نه، نه، اسم و رسم درست و حسابی نداشت؛ مثل همه ولگردا، هر گوشه به یه اسم صداش میکردن، تو راهآهن: ته شاپور: مایک، تو مختاری، قاراپت، لالهزار: میرزا بوغوس، تو استانبول: بد ارمنی، آوانس خله، موغوس پوغوس. آخرشم نفهمیدیم اسم اصلیش چی هس، کجا رو خشت افتاده، کجا بزرگ شده، پدر و مادرش کی بوده، کجا درس خونده، چه ...
هنگامهآرایان و باران
اتاق کار نویسنده، یک اتاق ساده با مشتی کتاب در یک گوشه، و یک تختخواب و یک میز تحریر، و چند پوستر به در و دیوار اتاق، و دو صندلی به دور یک میز، همه چیز ساده و بیپیرایه.
نویسنده روی تخت افتاده و خوابیده است. در اتاق نیمه باز میشود و کله مردی آرام آرام وارد اتاق میشود.
ضحاک (نمایشنامه در 5 پرده)
غلامحسین ساعدی در 1314 در تبریز دیده به جهان گشود. او با نام مستعار گوهر مراد بیشتر آثار نمایشی خود را به چاپ سپرد. در دانشگاههای تبریز و تهران پزشکی و روانپزشکی خواند. با درک خاصی از شخصیتهای روانپریش و آشفتهذهن و کشف دردها و آسیبهای روحی آنان، توانست به خوبی از این کاراکترها در داستانهای خود بهره گیرد. فضای ...
مار در معبد
میدانچه. خانه سوداگر در روبرو و 2 سکو در طرفین. چند کوچه از چند طرف به میدانچه جلوی خانه میرسد. در نیمهباز است. پادوی اول و دوم جلو سکوها پشت پیشخوانی ایستادهاند. هر کدام یک دسته ورقه به دست دارند که مرتب به هم میزنند. پرده باز میشود. پادوها چند لحظه به تماشاچیها خیرهاند و بعد یک مرتبه رو به ...
چوب به دستهای ورزیل
میدانچه یک آبادی به نام ورزیل روبروی مسجد آبادی است با ایوان و سایهبانی که روی دو ستون ایستاده. در مسجد وسط ایوان قرار گرفته. با گل میخهای درشت و دو زنجیر به صورت دو قوس که از بالای در به طرفین در کوبیدهاند. برای بستن دخیل و طلب نیاز. دو طرف مسجد به دو کوچه میرسد. دیوار کوچه دست ...