نمایش‌نامه

لال‌بازی‌ها

ماه ریز
9789647049184
۱۳۸۴
۶۴ صفحه
۳۵۸ مشاهده
۰ نقل قول
غلام‌حسین ساعدی
صفحه نویسنده غلام‌حسین ساعدی
۲۳ رمان غلامحسین ساعدی همچنین معروف با نام مستعارِ گوهرِ مراد، نویسنده و پزشک ایرانی بود. ساعدی نمایشنامه نیز می‌نوشت و پس از بهرام بیضایی و اکبر رادی از نامدارترین نمایشنامه‌نویسان زبان فارسی در روزگار خود به شمار می‌رفت.
دیگر رمان‌های غلام‌حسین ساعدی
آشفته‌حالان بیداربخت
آشفته‌حالان بیداربخت نه، نه، اسم و رسم درست و حسابی نداشت؛ مثل همه ولگردا، هر گوشه به یه اسم صداش می‌کردن، تو راه‌آهن: ته شاپور: مایک، تو مختاری، قاراپت، لاله‌زار: میرزا بوغوس، تو استانبول: بد ارمنی، آوانس خله، موغوس پوغوس. آخرشم نفهمیدیم اسم اصلی‌ش چی هس، کجا رو خشت افتاده، کجا بزرگ شده، پدر و مادرش کی بوده، کجا درس خونده، چه ...
جانشین
جانشین غلامحسین ساعدی در 1314 در تبریز دیده به جهان گشود. او با نام مستعار گوهر مراد بیشتر آثار نمایشی خود را به چاپ سپرد. در دانشگاه‌های تبریز و تهران پزشکی و روانپزشکی خواند. با درک خاصی از شخصیت‌های روان‌پریش و آشفته‌ذهن و کشف دردها و آسیب‌های روحی آنان، توانست به خوبی از این کاراکترها در داستان‌های خود بهره گیرد. فضای ...
5 نمایش‌نامه از انقلاب مشروطیت
5 نمایش‌نامه از انقلاب مشروطیت «گیر افتادن احمقانه‌اس. چه‌ گیر بیفتی و چه بری خودتو بدی دست اونا، هردوش یکیس. هر جوری شده باید در رفت، به هر کلکی شده باهاس زنده موند. تا هستی ازت می‌ترسن و روت حساب می‌کنن و اهمیت داری. اما وقتی گیر افتادی دیگه تمومه، سر و کارت با طناب داره، دیگه یه پاپاسی هم نمی‌ارزی» این کتاب شامل پنج نمایش‌نامه از ...
ضحاک (نمایش‌نامه در 5 پرده)
ضحاک (نمایش‌نامه در 5 پرده) غلامحسین ساعدی در 1314 در تبریز دیده به جهان گشود. او با نام مستعار گوهر مراد بیشتر آثار نمایشی خود را به چاپ سپرد. در دانشگاه‌های تبریز و تهران پزشکی و روانپزشکی خواند. با درک خاصی از شخصیت‌های روان‌پریش و آشفته‌ذهن و کشف دردها و آسیب‌های روحی آنان، توانست به خوبی از این کاراکترها در داستان‌های خود بهره گیرد. فضای ...
مجموعه داستان‌های غلام‌حسین ساعدی
مجموعه داستان‌های غلام‌حسین ساعدی قسمتی از عزاداران بیل: مشدی حسن برگشت و مردها را که گوش تا گوش جلو تیرک نشسته بودند تماشا کرد. علوفه له شده از لب و لوچه‌اش آویزان بود. اسلام سرفه کرد و در حالی که مواظب حرف‌هایش بود، گفت:«مشد حسن، سلام علیکم، اومدیم ببینیم دماغت چاقه؟ احوالت خوبه؟» مشدی حسن، که همچنان نشخوار می‌کرد، گفت:«من مشد حسن نیستم، من گاوم، من ...
مشاهده تمام رمان های غلام‌حسین ساعدی
مجموعه‌ها