نوشته حاضر نمایشنامهای تکپردهای بر اساس یکی از رویدادهای زندگی آبراهام لینکلن. رویداد مورد نظر ممکن است واقعیت داشته یا نداشته باشد. مهم این است که وقتی که نوشتمش خسته شدم.
۲۲ رمان
Woody Allen (born Allen Stewart Königsberg) is a three-time Academy Award-winning American film director, writer, actor, jazz musician, comedian and playwright. His large body of work and cerebral film style, mixing satire, wit and humor, have made him one of the most respected and prolific filmmakers in the modern era. Allen writes and directs his movies and has also acted in the majority of them. For inspiration, Allen draws heavily on literature, philosophy, psychology, Judaism, European cinema and New York ...
عوارض جانبی (مجموعه طنزهای وودی آلن)
خندیدن ـ به...
خندیدن از یک بازی شروع میشود.
اختلالی کوتاه در نظم نمادین یا یک جابهجایی بازیگوشانه در نظم جدی، خشک و مکرر زندگی.
به این معنا، اگر خندیدن ـ به... را از معنای غیر اخلاقی آن تهی کنیم، باید بگوئیم که خندیدن همیشه به دستمایههایی، هرچند ناچیز، نیاز دارد.
به هرحال باید به چیزی خندید و بهترین دستمایهها برای خندیدن، همیشه ...
کنت دراکولا
جایی در ترانسیلوانیا، دراکولای خونآشام در تابوتش دراز کشیده و منتظر فرا رسیدن شب است. از آنجا که قرار گرفتن در معرض انوار آفتاب به متلاشی شدنش میانجامد، در اتاقکی با آستر ساتن که نام خانوادگیاش بر آن نقرهکوب شده پناه میگیرد. لحظه تاریکی که درمیرسد، موجود خبیث به یاری غریزهی جادوییاش از مأمن خویش بیرون میآید، و در قالب ...
شوکراننوشی من
در نمایشنامه حاضر محاکمهای اتفاق نمیافتد تا دفاعیهای صورت بگیرد، در عین حال سرنوشت راوی و سقراط، هر دو نوشیدن جام شوکران است، بنابراین «مترجم شوکراننوشی من» را به گزینههای دیگر ترجیح داد.
حباب معلق
میدونی، بعضی وقتها آدم خودشو تو بد وضعیتی میندازه. نمیگم خیلیش تقصیر خودم نیست، چون میدونم هست. ولی بعضی وقتها هر کاری هم بکنی، نمیتونی گرههه رو باز کنی. اونوقت زمان کمکم نزدیک میشه به ته و دیگه تنها امیدت هم الانهاس که از دست بره. فقط ول کن و از سر شروع کن. آدم هر از گاهی باید به ...
قابل توجه نوابغ فقط پول نقد
تابستان پارسال یک روز پس از مقداری دویدن در طول مسیر خیابان پنجم که به عنوان یک برنامه بدنسازی برایم در نظر گرفته شده بود تا امید به زندگی را به اندازه امید یک معدنچی قرن نوزدهمی در من کاهش بدهد، مقابل کافه بیرونی هتل استنهوپ توقف کوتاهی کردم تا دستگاه تنفسی ضعیفم را با یک پیچگوشتی تگری مرمت و ...