هر انسانی ممکن است چند زندگی داشته باشد؟ برنارد کورمن این خوششانسی یا بدشانی را دارد تا زندگیاش را دوباره بازی کند: اشتباهها، شادیها، دردسرها... در قلب این بینظمیها، او گره بدبختیاش را در ملاقات با یک خانم، یعنی همسر آیندهاش آنتوانت، جستجو میکند و نهایت سعی خود را به کار میگیرد تا مانع اجرای این ملاقات شود. چگونه میتواند آنتوانت را ملاقات نکند؟ چگونه میتواند او را دوست نداشته باشد؟ چگونه میتواند به خاطر او نمیرد؟ برنارد کورمن با بازی دوباره برخی از صحنههای زندگیاش سعی میکند توطئه سرنوشت خود را نقش برآب کند.