الی: دیشب انگار خوب نخوابیدی. مرد: چهطور مگه؟ الی: توی خواب گریه میکردی! مرد: آه، بله. خوابهای عجیب و غریب میدیدم. الی: مثلن؟ مرد: خونهی قبلی یادته؟ خواب دیدم ما اونجائیم. سیل اومده سقف خونهمون رو ورداشته برده. اونجا رو به حراج گذاشتن. مامانت عروسی کرده! الی: چیزی که تو بیداری ممکنه اتفاق بیفته، خوابش خنده داره! [مکث، پوزخند] اما تو گریه میکردی، براچی؟ مرد: گریهی خوشحالییه! الی: خیلی وقته از این خوابها میبینی، باید دیگه واکسینه شده باشی!