خورشید میخواست او را با همه کاستیهایش دوست بدارد. میخواست گذشتهها را نادیده بگیرد و پذیرای مردی باشد که زمانی کاری را انجام داد که باور بر درستیاش داشت. زمان گفته بود؛ نادرست است؟ باشد. خورشید میبخشید. هزار و یک دلیل برای بخشیدن داشت. آنها را میساخت و باورشان میکرد...