دکتر: دهان باز کردن که درد نداره. الان فقط میخوام نگاه کنم. باید ببینم کجاست؟ کدوم دندونه؟ چه کار باید بکنم؟ حالا باز کنین. (خادم دهانش را باز میکند) خوبه. حالا بذارین ببینم. (دکتر با دقت نگاه میکند و خادم از درد ناله میکند.) آها... بله این جاست. این کوچولو این جاست... پیدات کردم... آهان... خادم: باهاش حرف نزن، نمیخواد باهاش دوست بشی، بکشش بیرون.