رمان خارجی

زیبا و ملعون

(The beautiful and damned)

با مشاهده خوشحالی او، احساس محشر و فوق‌العاده به چشمان آنتونی راه پیدا کرد. نفسش را بند آورده و اعصابش را قلقلک داد و احساسی پر طنین و زنگ‌دار راه گلویش را بست. اتاق ناگهان غرق سکوت شد. صدای ویولن‌ها و ساکسوفون‌های بی‌خیال، زنگ جیغ مانند نغ‌نغ بچه‌ای در همان نزدیکی، صدای دختر کلاه بنفشه‌ای در میز بغلی،‌همه و همه، آهسته فروکش کرد، خفیف و خفیف‌تر شد و مثل سایه‌هایی مبهم و نامشخص بر کف براق رستوران افتاد. و به نظر آنتونی آمد که خودشان دونفر، کاملا تنها و بی‌نهایت دور و ساکت و خاموشند. بدون شک، طراوت و تازگی گونه‌های او تصویری به لطافت ململ بود از سرزمینی پر از سایه‌های ظریف و نا شناخته، دستش که روی رومیزی پوشیده از لکه می‌درخشید نیز صدفی بود از دریایی بکر از دوردست‌های وحشی.

سهیل سمی
ققنوس
9789643119348
۱۳۹۳
۴۹۶ صفحه
۵۳۹ مشاهده
۰ نقل قول
اسکات فیتس جرالد
صفحه نویسنده اسکات فیتس جرالد
۶ رمان فرانسیس اسکات کی فیتزجرالد نویسنده آمریکایی رمان و داستان‌های کوتاه بود. او به عنوان یکی از نویسندگان بزرگ سده بیستم میلادی شناخته می‌شود. وی در سینت‌پال مینه‌سوتا در خانواده‌ای کاتولیک و ایرلندی از طبقه‌ی متوسط دیده به جهان گشود. از ۱۸۹۸ میلادی تا ۱۹۰۱ میلادی را در سیراکیوز، نیویورک و پس از آن در سال‌های ۱۹۰۳ میلادی تا ۱۹۰۸ میلادی را در بوفالو واقع در نیویورک گذراند و در همان جا وارد آکادمی ناردین شد. هنگامی که پدرش از کمپانی پروکتر اند ...
دیگر رمان‌های اسکات فیتس جرالد
گتسبی بزرگ
گتسبی بزرگ رمان شورانگیز و خواندنی «گتسبی بزرگ» از آثار برجسته ادبیات امریکا در قرن بیستم است، یک اثر کلاسیک که پیوسته تجدید چاپ می‌شود، در دانشگاه‌ها مورد حلاجی و بحث قرار می‌گیرد، از روی آن فیلم ساخته می‌شود و خوانندگان چند نسل را مسحور خود ساخته است. «گتسبی»، به گفته کنت تاینان، هنرشناس فقید انگلیسی، «کتابی است که از تارک شاه ...
گتسبی بزرگ
گتسبی بزرگ ... لابد احساس کردم که دنیای گرم گذشته را از دست داده و برای دیر زیستن با رویایی یگانه بهای گزافی پرداخته است. لابد از میان برگ‌های ترسناک به آسمانی ناآشنا نگاه می‌کرد و به خود می‌لرزید از این‌که می‌دید چه چیز بدقواری است گل سرخ و چه سرد است آفتاب بر چمن نورسته... گتسبی بزرگ در سال 1925 منتشر ...
ماجرای مرموز بنجامین باتن
ماجرای مرموز بنجامین باتن چشمان آقای باتن انگشت اشاره‌ی پرستار را دنبال کرد؛ و آنچه که دید این بود. پیچیده در پتویی بزرگ و سفید، پیرمردی که آشکارا حدود هفتاد سال را داشت در یکی از تخت‌های نوزاد، که به سختی در آن جا داده شده بود، نشسته بود. موی کم پشتش تقریبا سفید بود و از چانه‌‌اش ریش بلند دودی رنگی آویزان بود، ...
این سوی بهشت
این سوی بهشت ایزابل با خود گفت، چه آواز خارق‌العاده‌ای. آن شب همه چیز خارق‌العاده بود. نجوای ایمری با نوای موسیقی درآمیخت: «ایزابل» ناگهان زنگ صداها بلند شد،‌ و همه به سمت ایمری برگشتند... ایمری زیر نور چراغ،‌ کنار میز مجله‌ها را ورق می‌زد،‌ و ایزابل هم راحت و آرام،‌ بدون حرکت،‌ سر جایش نشسته بود، و با لبخندی شیرین از او استقبال ...
مشاهده تمام رمان های اسکات فیتس جرالد
مجموعه‌ها