رمان خارجی

گتسبی بزرگ

(The great gatsby)

... لابد احساس کردم که دنیای گرم گذشته را از دست داده و برای دیر زیستن با رویایی یگانه بهای گزافی پرداخته است. لابد از میان برگ‌های ترسناک به آسمانی ناآشنا نگاه می‌کرد و به خود می‌لرزید از این‌که می‌دید چه چیز بدقواری است گل سرخ و چه سرد است آفتاب بر چمن نورسته... گتسبی بزرگ در سال 1925 منتشر شد، اما در دهه 1940 جلب توجه کرد، و سپس آن را یکی از برترین رمان‌های قرن خواندند، آن هم در سرزمینی که در نیمه اول قرن بیستم بهترین رمان‌ها و بهترین نویسنده‌ها را به جهان عرضه کرده بود. گتسبی بزرگ همتایان چندانی در میان رمان‌های قرن بیستم ندارد.

رضا رضایی
ماهی
9789642092345
۱۳۹۵
۲۱۲ صفحه
۲۰۵ مشاهده
۰ نقل قول
نسخه‌های دیگر
اسکات فیتس جرالد
صفحه نویسنده اسکات فیتس جرالد
۶ رمان فرانسیس اسکات کی فیتزجرالد نویسنده آمریکایی رمان و داستان‌های کوتاه بود. او به عنوان یکی از نویسندگان بزرگ سده بیستم میلادی شناخته می‌شود. وی در سینت‌پال مینه‌سوتا در خانواده‌ای کاتولیک و ایرلندی از طبقه‌ی متوسط دیده به جهان گشود. از ۱۸۹۸ میلادی تا ۱۹۰۱ میلادی را در سیراکیوز، نیویورک و پس از آن در سال‌های ۱۹۰۳ میلادی تا ۱۹۰۸ میلادی را در بوفالو واقع در نیویورک گذراند و در همان جا وارد آکادمی ناردین شد. هنگامی که پدرش از کمپانی پروکتر اند ...
دیگر رمان‌های اسکات فیتس جرالد
ماجرای مرموز بنجامین باتن
ماجرای مرموز بنجامین باتن چشمان آقای باتن انگشت اشاره‌ی پرستار را دنبال کرد؛ و آنچه که دید این بود. پیچیده در پتویی بزرگ و سفید، پیرمردی که آشکارا حدود هفتاد سال را داشت در یکی از تخت‌های نوزاد، که به سختی در آن جا داده شده بود، نشسته بود. موی کم پشتش تقریبا سفید بود و از چانه‌‌اش ریش بلند دودی رنگی آویزان بود، ...
زیبا و ملعون
زیبا و ملعون با مشاهده خوشحالی او، احساس محشر و فوق‌العاده به چشمان آنتونی راه پیدا کرد. نفسش را بند آورده و اعصابش را قلقلک داد و احساسی پر طنین و زنگ‌دار راه گلویش را بست. اتاق ناگهان غرق سکوت شد. صدای ویولن‌ها و ساکسوفون‌های بی‌خیال، زنگ جیغ مانند نغ‌نغ بچه‌ای در همان نزدیکی، صدای دختر کلاه بنفشه‌ای در میز بغلی،‌همه و همه، ...
این سوی بهشت
این سوی بهشت ایزابل با خود گفت، چه آواز خارق‌العاده‌ای. آن شب همه چیز خارق‌العاده بود. نجوای ایمری با نوای موسیقی درآمیخت: «ایزابل» ناگهان زنگ صداها بلند شد،‌ و همه به سمت ایمری برگشتند... ایمری زیر نور چراغ،‌ کنار میز مجله‌ها را ورق می‌زد،‌ و ایزابل هم راحت و آرام،‌ بدون حرکت،‌ سر جایش نشسته بود، و با لبخندی شیرین از او استقبال ...
مشاهده تمام رمان های اسکات فیتس جرالد
مجموعه‌ها