۱۴ رمان
Henrik Johan Ibsen was a major Norwegian playwright largely responsible for the rise of modern realistic drama. He is often referred to as the "father of modern drama." Ibsen is held to be the greatest of Norwegian authors and one of the most important playwrights of all time, celebrated as a national symbol by Norwegians.
His plays were considered scandalous to many of his era, when Victorian values of family life and propriety largely held sway in Europe and any challenge ...
پس از سقوط و حادثه در ویشی
آرتور میلر(1915-2005) از چهرههای مهم تئاتر آمریکا محسوب میشود. او بیش از هفت دهه فعالیت مستمر داشت و در زمان مرگش، یکی از بزرگترین نمایشنامهنویسان قرن بیستم محسوب میشد. عدهای او را آخرین حرفهای در تئاتر آمریکا میدانند. با اعلام خبر مرگ او تمام تئاترهای برادوی چراغهایشان را خاموش کردند.
(پس از سقوط) (1946)، یکی از شخصیترین نمایشنامههای این نویسنده محسوب ...
بابابزرگ و مجسمه
آرتور میلر نمایشنامهنویس برجسته آمریکایی، از پدری کارخانهدار و مادری آموزگار در نیویورک متولد شد. چهارده ساله بود که ورشکستگی پدرش در دوران بحران اقتصادی امریکا او را به ترک تحصیل و پرداختن به کارگری واداشت. اما پس از جنگ جهانی دوم بود که با دهمین نمایشنامه صحنهایاش، همه پسران من به شهرت رسید.
بابابزرگ و مجسمه پانزدهمین نمایشنامه رادیویی ...
همه پسران من
کریس: چیه؟ اگه بندازمش پشت میلهها مرده زنده میشه؟
پس واسه چی این کار رو بکنم؟ اونجا هر کی مثل سگ رفتار میکرد با تیر میزدیمش، ولی اونجا شرافت واقعی در کار بود، برای حفظ چیزی اون کار رو میکردیم. اما اینجا؟
اینجا سرزمین سگهای بزرگه، اینجا قرار بر دوست داشتن آدمها نیست، بر خوردن آدمهاست! اصل بر اینه؛ اساس ...
سرود رستاخیز
[صحنه کاملا تاریک است. حلقهای از نور آشکار میشود. ژانین را مییابد و بر او متمرکز میشود. ژانین روی ویلچر نشسته، تمام بدنش باندپیچی شده، یک پایش درون گچ است و به صورت افقی در راستای بدنش قرار گرفته. او تماشاچیان را مخاطب قرار میدهد.]
ژانین: بالاخره یه روز صبح، بدون اینکه مسئله ترس یا احساس خطری در کار باشه، ...
ساعت آمریکایی
از اون همه آدم متعصب و افراطی که همیشه داد و بیداد راه مینداختن و عملا هیچوقت کوچکترین کاری نمیکردن، خودمو کنار کشیدم. از بحثهای پرخشم و هیاهوی کسانی که از کارگرها، جهودها، سیاهها، و خارجیها نفرت داشتن. بعضی وقتها جو سیاسی کشور، بوی نفرت میگرفت و بدتر از همه اونکه بعد از حدود دو سال، همه فهمیده بودن که ...