رمان ایرانی

دست‌نوشته‌ها

حالا گاهی خودم را سرزنش می‌کنم که چرا همان موقع از خانه بیرون نزدم. اما این سرزنش همیشگی نیست. بعضی وقت‌ها هم به خودم می‌گویم تو شاهد بودی. برای همین است که این‌ها را می‌نویسم. از در اتاق تو رفتم و همان‌جا خشکم زد. شاخه گل مریم جلو پاهایم افتاد. کبریت انگشتان لرزانم را سوزاند. چوب‌کبریت را انداختم. با عجله کبریت دیگری زدم. مرد میان‌سالی به پشت کف خاکی اتاق افتاده بود و چشمانش به سقف خیره بود.

نیماژ
9786003670594
۱۳۹۳
۱۴۴ صفحه
۳۴۸ مشاهده
۰ نقل قول
صفحه نویسنده فرهاد کشوری
۱۱ رمان Farhad Keshvari
دیگر رمان‌های فرهاد کشوری
آخرین سفر زرتشت
آخرین سفر زرتشت
مردگان جزیره‌ موریس
مردگان جزیره‌ موریس پنجه خالی اش را از زیر بالش بیرون آورد.خیس عرق بود و قلبش چنان می‌زد که انگار می‌خواست از سینه‌اش بزند بیرون.مرد را نشناخت.شباهتی به کس یا کسان آشنایی داشت،اما ذهنش راه نمی‌داد و نمی‌دانست این شباهت به چه کسی است و کجا او را دیده.نشست بر روی تشک و به پرده ضخیم پنجره اتاق نگاه کرد.بلند شد سرپا،رفت ...
تونل
تونل مجموعه داستان «تونل» حکایت از سبک و سیاق نویسنده‌ای دارد که شخصیت‌هایش را در موقعیت‌هایی رازناک به تصویر می‌کشد و مخاطب را با لایه‌های دیگری از زندگی روزمره آشنا می‌کند. توجه به زبانی ساده و روان از مهم‌ترین ویژگی‌های این نویسنده است و این مهم در داستان‌های تونل به اوج می‌رسد. هنر او درهم‌آمیزی استادانه واقعیت و خیال است. خودش ...
شب طولانی موسا
شب طولانی موسا
صدای سروش
صدای سروش من هم وظیفه‌ام را انجام می‌دهم. موفقیت من شکست دیگری است. من نمی‌خواهم بازنده باشم. انجام این کارها هیچ ارتباطی به من ندارد. من خودم نیستم. جیکاک را در غار جا گذاشتم. من آقا هستم. مردی که وظیفه دارد و نقشی که باید ان را خوب بازی کند.
مشاهده تمام رمان های فرهاد کشوری
مجموعه‌ها