مجموعه داستان خارجی

جان شیرین و 6 داستان دیگر

(Dear life stories)

آن طرف رودخانه، یک گله درخت همیشه سبز تیره بود، احتمالا سرو آزاد، اما آن‌قدر دور بودند که نمی‌شد به یقین گفت. و حتا دورتر از آن، روی دامنه‌ی تپه‌ی دیگری، خانه‌ای بود که از دور خیلی کوچک به نظر می‌رسید. رویش به طرف خانه‌ی ما بود. ما هیچ‌وقت به دیدن‌شان نرفتیمو با آن‌ها آشنا نشدیم. به چشم من شبیه خانه‌ی کوتوله‌های توی قصه بود. ولی اسم مردی را که آن‌جا زندگی می‌کرد، یا زمانی زندگی می‌کرد چون شاید تا حالا مرده باشد، می‌دانستیم. رالی گرین، اسمش این بود، و به رغم این که شبیه اسم کوتوله‌هاست، نقش بیشتری در چیزی که می‌نویسم ندارد. چون این داستان نیست، همه‌اش زندگی‌ست.

نگاه
9786003760158
۱۳۹۴
۱۸۲ صفحه
۴۰۱ مشاهده
۰ نقل قول
آلیس مونرو
صفحه نویسنده آلیس مونرو
۲۰ رمان آلیس مونرو (متولد ۱۰ ژوئیه ۱۹۳۱) نویسنده کانادایی‌ست.
دیگر رمان‌های آلیس مونرو
سرنوشت زنان و دختران
سرنوشت زنان و دختران آلیس مونرو، نویسنده محبوب کانادایی، برنده نوبل ادبیات است. او بیش از ده مجموعه داستان منتشر کرده که از جمله آن‌ها کتاب «سرگذشت زندگی زنان و دختران» است. کتاب توصیفی زیبا از تجربیات نوجوانی دختری به نام «دل جردن» می‌باشد. آلیس مونرو این کتاب را در سال 1971 منتشر کرده است.
خوشبختی در راه است
خوشبختی در راه است در نخستین داستان، مادری که 3 فرزند خویش را از دست داده، آرامش را در جایی می‌یابد که در خیالش هم نمی‌گنجیده است و در داستان پایانی کتاب، قهرمان زن که ریاضیدانی برجسته است، در پی سفری پرفراز و نشیب با احساس خوشبختی راهی سفری دیگری می‌شود.
پاییز داغ
پاییز داغ وقتی ازدواج کنند جایی نزدیک دریاچه سابوت می‌خریدند. نه خیلی نزدیک به والدین موری، و نه خیلی دور از آن‌ها، البته آنجا فقط یک اقامتگاه تابستانی به حساب می‌آمد. بقیه اوقات باید هر جایی که او کار می کرد زندگی کنند. آنجا ممکن بود هر جایی باشد، پرو، عراق، یا نواحی شمال غرب. گریس از فکر این سفرها خوشش آمد ...
دورنمای کاسل راک
دورنمای کاسل راک اندرو در سن نه یا ده سالگی همراه با پدرش در سفری به ادینبورو در حالی به خود می‌آید که دارد غرق در عرق از پله‌های سنگی کاسل بالا می‌رود. پدرش جلوی او حرکت می‌کند و چند تن دیگر پشت سرش. عجیب است که پدرش این همه دوست پیدا کرده، در محوطه‌ی محصوری ایستاده که بطری‌هایی در خیابان اصلی روی ...
زیر درخت سیب
زیر درخت سیب روزها می‌گذشت و من همچنان منتظر بودم، تا این که یک روز به زن‌هایی فکر کردم که این‌گونه فکرشان و زندگی‌شان را نابود کرده بودند. زن‌هایی که ماه‌ها و سال‌ها چشم به راه نامه‌ای مانده بودند، اما سرانجام هیچ‌کس برایشان نامه‌ای نفرستاده بود. خودم را تصور کردم که سال‌های زیادی گذشته است، موهایم دیگر سفید شده‌اند و من همچنان منتظرم. ...
مشاهده تمام رمان های آلیس مونرو
مجموعه‌ها