مردمان تهیدست و به معنی واقعی کلمه، بیچاره و بینوای داستایفسکی، با همه بینوایان نویسندههای دیگر، به ویژه نویسندههای اروپایی به کلی متفاوتند. درست است که گرسنگی سرمنشا همه شرارتها، بدطینتیها، فسادها، گمراهیهاست، اما تهیدستان داستایفسکی، در عین گرسنگی، فقر، بیماری و محرومیتها، ویژگیهای انسانیشان را از دست ندادهاند، نه تنها به جان هم نمیافتند، بلکه احساس همدلی و ابراز همدردی نسبت به یکدیگر جزو سرشتشان است. در این داستان میبینیم شخصیتها به رغم ظلمها و بیدادگریهایی که تحمل میکنند، به رغم تحقیرها و توهینها، باز هم انسان میمانند. آثار داستایفسکی علاوه بر جنبههای روانشناسانه و تجزیه و تحلیل دقیق ویژگیهای روحی و اخلاقی آدمها، ادعا نامهایست علیه تفاوت طبقاتی و ظلم بیرحمانهای که از سوی طبقات مرفه و دولتمردان به طبقه محروم و فرودست تحمیل میشوند.