... متاسفانه فعلا هیج کاری نمیشه کرد فقط باید صبر کنید تا جواب استعلام از پزشکقانونی و بیمارستانها و سایر مراکز ذیربط برسه و محرز بشه دخترتون گم شده، کار تحقیقاتی و بررسی رو شروع می کنیم...
«از متن کتاب»
خشت اول
اکنون زنی هستم تنها در آستانه فصل دیگری از زندگی.
به قول فروغ:
دلم گرفته است
دلم گرفته است
به ایوان میروم و انگشتانم را به پوست کشیده شب میکشم چراغهای رابطه تاریکند و کسی مرا به آفتاب معرفی نخواهد کرد
کسی مرا به مهمانی گنجشکها نخواهد برد
پرواز را به خاطر بسپار، پرنده مردنی است.
امانت عشق
... از چیزی که میشنیدم حیرت کرده بودم او... آبرو؟ نخستین بار در عمرم سیلی به این محکمی میخوردم. البته در مقابل حماقتی که در ازدواج با او انجام داده بودم این سیلی چیز زیادی نبود. با همان یک سیلی ترسم از بین رفته بود و نفرت از او به من شهامت میداد. با خشم فریاد زدم: «هرزه، ولگرد
آشغال... ...
زندگی یعنی چکیدن
وارث عذاب عشق
فرشاد به او نگاه کرد. نگاه غزل آتش به جانش میزد و دلش را غرق در اندوه میکرد. غزل بار دیگر دستهایش را جلوی صورتش گرفت و گریست. فرشاد موهای بلند و پریشان او را از چهرهاش کنار زد و آرام آرام با او صحبت کرد. از غزل علت ناراحتیاش را پرسید. غزل همچنان که میگریست تمام اتفاقاتی را که ...
پدر
چند شب متوالی بود که خواب از چشمانم گریخته بود. بیماری پدرم و خبر بستری شدن پسرم مزید بر علت شده بود. به این فکر میکردم چه پدری هستم که نمیتوانم هر وقت دلم خواست به دیدن بچههایم بروم. چه کسی باورش میشد که چنین زندگی را از من دزیده باشند. درد از دست دادن خانه و ماشین آنچنان برایم ...