رمان ایرانی

وارث عذاب عشق

فرشاد به او نگاه کرد. نگاه غزل آتش به جانش می‌زد و دلش را غرق در اندوه می‌کرد. غزل بار دیگر دست‌هایش را جلوی صورتش گرفت و گریست. فرشاد موهای بلند و پریشان او را از چهره‌اش کنار زد و آرام آرام با او صحبت کرد. از غزل علت ناراحتی‌اش را پرسید. غزل همچنان که می‌گریست تمام اتفاقاتی را که برایش از زمان پا گذاشتن به هواپیما تا آشنا شدن با محمد و همچنین رفتن با او به ویلا و صحبت‌های محمد را یک به یک برای فرشاد تعریف کرد. او همچنین کارت ویزیت محمد را که در تمام این مدت روی قلبش گذاشته بود به فرشاد نشان داد و به او گفت که محمد را از جان و دل دوست داشته است. با وجودی که از عشق او ناامید شده باز هم نمی‌تواند او را فراموش کند.

البرز
9789644423376
۱۳۹۰
۵۸۸ صفحه
۳۱۹۵ مشاهده
۰ نقل قول
صفحه نویسنده فریده شجاعی
۱۲ رمان Farideh Shojaee
دیگر رمان‌های فریده شجاعی
آخرین رقص برگ
آخرین رقص برگ زندگی ما هم همینه، هنوز فصل ریزش برگ نیست، اما دیر یا زود از راه می‌رسه. بعضی از برگ‌ها زرد نشده از اصلشون جدا می‌شن، بعضی‌ها هم تا آخرین روزهای پاییز به درخت می‌چسبن تا بارون به جبر اونا رو از تنه جدا کنه. وقتی بخوای در این مورد خوب تعمق کنی متوجه میشی هر دو راهشون یکیه، یعنی ...
پدر
پدر چند شب متوالی بود که خواب از چشمانم گریخته بود. بیماری پدرم و خبر بستری شدن پسرم مزید بر علت شده بود. به این فکر می‌کردم چه پدری هستم که نمی‌توانم هر وقت دلم خواست به دیدن بچه‌هایم بروم. چه کسی باورش می‌شد که چنین زندگی را از من دزیده‌ باشند. درد از دست دادن خانه و ماشین آنچنان برایم ...
روزهای بی‌خاطره
روزهای بی‌خاطره من درس زندگی را نه در کلاس‌های مدرسه که در کوران مشکلات آموخته‌ام جایی که نمره قبولی‌اش آسان نیست. این رسم بزرگ شدن است...
زندگی یعنی چکیدن
زندگی یعنی چکیدن
مهر باران
مهر باران با آرامشی دلچسب سرم را به دسته مبل تکیه دادم و چشمانم را بستم و به این جمله زیبا فکر کردم، آخر همه چیز خوب و زیباست پس اگر چیزی خوب نیست یعنی اینکه... هنوز آخرش نیست.
مشاهده تمام رمان های فریده شجاعی
مجموعه‌ها