رمان نوجوان

حماسه سرآغاز (پتش خوارگر 1)

پاهای پسرک از وحشت قفل شده بودند و دست‌هایش می‌لرزیدند. اگر برمی‌خاست و به سوی درخت دیگری می‌دوید، غول بی‌تردید او را می‌دید و با دو قدم به او می‌رسید و اگر همان‌جا می‌ماند، غول چند ثانیه دیگر بالای سرش بود! در همین فکرها بود که ناگهان دو دست نیرومند، از فراز همان درخت، بر سرش فرود آمدند و پیش از اینکه صدایی از او برآید، دهان و کمرش را گرفتند و با یک حرکت بالای شاخه‌ها بردند. پتش خوارگر، سه گانه چهارم از رمان‌های چند جلدی آرمان آرین است که بر مبنای اوستا و بندهش نوشته شده است.

افق
9789643699789
۱۳۹۴
۳۵۲ صفحه
۲۶۱۲ مشاهده
۰ نقل قول
آرمان آرین
صفحه نویسنده آرمان آرین
۲۴ رمان آرمان آرین زاده‌ی ۱۳۶۰ است. او با آفرینش اثر سه‌گانهٔ «پارسیان و من» به دنیای ادبیات شناسانده شد. پارسیان و من نام رمانی است در سه جلد که بیان‌کننده‌ی استوره، حماسه و تاریخ ایران است. جلد نخست این کتاب با نام پارسیان و من: کاخ اژدها بیان‌کننده‌ی داستان ضحاک ماردوش (آژی‌دهاک) است. جلد دوم با نام پارسیان و من: راز کوه پرنده بیان‌کننده‌ی پهلوانی‌های رستم و شرح هفت خوان او در قالب رمانی جذاب است و کتاب سوم هم با نام ...
دیگر رمان‌های آرمان آرین
پارسیان و من
پارسیان و من در نخستین رمان اسطوره‌ای ایران، اردشیر نوجوانی ست که از جهان معاصر، گام بر زمان می‌نهد و سر از زمانه‌ی ضحاک ماردوش (آژی دهاک) برون می‌آورد. او با نگاهی امروزین و ایرانی و انسانی، زندگی در آن دوران را تجربه می‌کند و در کنار کاوه و فریدون و ایرج و ... با همه زوایای این بزرگ‌ترین ماجرای اسطوره‌ای تاریخ بشر آشنا ...
تاریک روشنا
تاریک روشنا "تاریک روشنا" نخستین داستان بلند ایرانی با بن‌مایه‌های معنوی - اسطوره‌ای‌ست که ماجرایش در آینده‌ای دور، به سال 3000 میلادی می‌گذرد؛ در کهکشانی دوردست، سیاره‌هایی ناشناخته و مردمانی دگرگون‌ شده و غریبه که شاید برآیندی از همین امروز ما باشند. «... و روشنا زمزمه می‌کند: نه من، نه تو و نه هیچ آدمیزاد دیگری، در بهترین نقطه ننشسته‌ایم. هر کس ...
افسون‌نامه (1 داستان بلند از آرمان آرین)
افسون‌نامه (1 داستان بلند از آرمان آرین) کوچه‌ها آنقدر خلوت بود که حتی سگ‌های ول هم به سوراخ‌هایشان خزیده بودند. از هیچ خانه‌ای بوی ناهار نمی‌آمد و البته اناث ده هم که معمولا دنبال این مهلت‌هایند، به عزای استا دستشان به دیگ و تنور نمی‌رفت! انگار ملک‌الموت، این بار خودش روی سینه ده نشسته بود که نفسمان بالا نمی‌کشید.
سپیدبال
سپیدبال «سپیدبال» عقاب کوچولوی تازه به دنیا آمده‌ی کوهستان البرز بود! سه شب و چهار روز از چشم باز کردنش می‌گذشت و تمام مدت توی لانه‌ی حصیری‌شان، بالای قله‌های البرز نشسته و همراه پسرعمویش، که او هم تازه به دنیا آمده بود و در لانه‌ی آن وری بود، با دهان باز منتظر رسیدن غذا می‌شد.
مشاهده تمام رمان های آرمان آرین
مجموعه‌ها