رمان نوجوان

دست‌نوشته‌های 6 هزار ساله اشوزدنگهه

من در روان خویش هزار هزار انسان دارم! لشکری از مردان و زنان بوده یا نبوده سواره یا پیاده، نامریی یا مرده که بیایند همچو زندگان. سپاهی از دلیران شکست‌خورده یا پیروزمندان ناشاد، گویی شاهراه میلادها و مرگ‌ها از دل من عبور می‌کند. چهره‌ام آرام است ولی درون من غوغایی به قدمت تاریخ برپاست!

موج
9789645934475
۱۳۸۸
۱۲۸ صفحه
۱۴۹۴ مشاهده
۰ نقل قول
آرمان آرین
صفحه نویسنده آرمان آرین
۲۴ رمان آرمان آرین زاده‌ی ۱۳۶۰ است. او با آفرینش اثر سه‌گانهٔ «پارسیان و من» به دنیای ادبیات شناسانده شد. پارسیان و من نام رمانی است در سه جلد که بیان‌کننده‌ی استوره، حماسه و تاریخ ایران است. جلد نخست این کتاب با نام پارسیان و من: کاخ اژدها بیان‌کننده‌ی داستان ضحاک ماردوش (آژی‌دهاک) است. جلد دوم با نام پارسیان و من: راز کوه پرنده بیان‌کننده‌ی پهلوانی‌های رستم و شرح هفت خوان او در قالب رمانی جذاب است و کتاب سوم هم با نام ...
دیگر رمان‌های آرمان آرین
آینده کهن (روایت شب نخست)
آینده کهن (روایت شب نخست) چند پاره نور گداخته و مبهم دیگر نیز از پس نخل‌ها و آن سوتر از اعماق بیابان گذشتند و لحظه‌ای بعد به آن انجمن کوچک پیوستند...سرانجام وقتی هیبت‌شان تا آنجا که ممکن بود زیر نور ماه پدیدار شد، دیدم که آن‌ها موجوداتی کوتوله با تلالویی شبیه به تکه زغال‌های گداخته‌اند و چهره‌هایی مچاله و اندامی ناموزون دارند... سه گانه آینده کهن، ...
گوشواره تلخ (مجموعه داستان‌های کوتاه)
گوشواره تلخ (مجموعه داستان‌های کوتاه) درون دل من پسر تنهایی زندگی می‌کند که نه می‌خواهد بزرگ شود و نه کوچک می‌ماند! او به وسعت تمام پسرانی‌ست که تا به حال در آن‌ها اندیشیده‌ام. گاه در سکوت، عمل می‌کند و گاه بیزار از تحرک، یکسره سخن می‌گوید. در این کتاب ما یکدیگر را روایت کرده‌ایم. من او را و او مرا.
سپیتمان
سپیتمان ‹‹ به کدام سرزمین روی آوردم؟! به کجا، رفته پناه جویم؟ اشراف و بزرگان از من کناره می‌گیرند و از دهقانان و مردم عادی به دلیل نادانی‌اشان و از فرمانروایان شهرها به خاطر دروغ‌گویی‌شان خشنود و راضی نیستم. در این وانفسا چطور می‌توانم فرمان تو را اجرا و تو را شاد کنم ای خداوند؟!››
افسون‌نامه (1 داستان بلند از آرمان آرین)
افسون‌نامه (1 داستان بلند از آرمان آرین) کوچه‌ها آنقدر خلوت بود که حتی سگ‌های ول هم به سوراخ‌هایشان خزیده بودند. از هیچ خانه‌ای بوی ناهار نمی‌آمد و البته اناث ده هم که معمولا دنبال این مهلت‌هایند، به عزای استا دستشان به دیگ و تنور نمی‌رفت! انگار ملک‌الموت، این بار خودش روی سینه ده نشسته بود که نفسمان بالا نمی‌کشید.
بر بنیادهای هستی (پتش خوارگر 3)
بر بنیادهای هستی (پتش خوارگر 3) پیتون غرق در فکرهایش گام برداشت و زیر نور کم‌رمق ماه زمزمه کرد: «گفتی اسم آن پسرک چه بود؟» رزوان‌داد با آهسته‌ترین صدایی که از حلقوم خش‌دارش برمی‌آمد گفت: آراستی! اما فکر نکن که پیدا کردن و به چنگ آوردنش از دست آن گوی دیوانه آسان است. جادوگر جواب داد: «خوب حواست را جمع کن و به من بگو آیا ...
مشاهده تمام رمان های آرمان آرین
مجموعه‌ها