میرجان یاغی جوان و عاشقی است سرگردان کوهها و شنزارهای تفتیده جنوب. راوی به اجبار مدت زیادی را تنها و بدون آذوقه در کوهستانی دور دست میگذراند و با گوشت شکار و دانه کنارهای کوهی ارتزاق میکند. عشق و وهم، ترس و تنهایی، آوارگی و اضطراب، تخیل و تردید، شخصیت اصلی این رمان را در نهایت به پرتگاهی هولناک سوق میدهند که خود او هیچ دخالتی در ایجاد موقعیتهایی که میخواهد از آنها بگریزد نداشته است. تاریک ماه روایت جور رفته بر انسانی است که رویدادهای ناگهانی زندگی، او را بی آنکه بتواند بر آنها چیرگی یابد به سمت نابودی سوق میدهند.